۱ فهم رنج از تهران به تورنتو «کمی انگلیسیبلدم.»«کانادا را دوستدارم.»«از آشناییباشماخوشوقتم.» اینکلمات را با دقت تمرینکرده بودم و آنها را مانند ذکری مقدس تکرار سرعت کردم. از تهرانتا تورنتو راهیطولانیدر پیشبود. اوایل، زمانبه می ای کنند، در خلسه گذشت. مانند تمامکودکانیکه با هواپیما سفر می می تر تاب تدریج برای رسیدن به مقصد بی وجدآمیز فرورفته بودم. اما به هاییکه «کانادایی» نام داشتند ملاقات خواستم با آن خارجی شدم. می می ای راکه حفظکرده بودم بهکار ببرم. های انگلیسی کنم و عبارت ایکه درخلال پرواز وجود داشتدیدن مناظر از در آن روزها، تنها سرگرمی شدتآزارنده، روشیکه امتحانشرا پس صندلیکنار پنجره بود. با رفتارِ به
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2