در جستجوی جهانی بهتر

وجویجهانی بهتر ‌ درجست 132 عنوان یادگاری پیشخود نگاه داشته بود. ‌ ای از موهای دخترشرا به ‌ دسته ای از ‌ موفقیت این دادگاه بسیار بیشتر از تصورات من بود. بخش عمده ی فجایع،گریختن از چنگال مرگ، جنگیدن ‌ ام را به مشاهده ‌ دوران جوانی ساز گذرانده بودم. اکنونکه تمام ‌ برای عدالت و شرکت در اقدامی تاریخ ی این کارها ‌ کردم که همه ‌ سر گذاشته بودم، احساس می ‌ آنها را پشت ها، احساس ‌ های این سال ‌ بسیار حیاتی اما نابسنده بودند. خسته از ویرانی کردند؛ نوع بشر نومیدانه ‌ کردم. قواعد قدرت باید تغییر می ‌ بیهودگی می نمای اخلاقی، تمایزی قاطع بین درست و نادرست، بود. اما ‌ دنبال قطب ‌ به کار، این توهم را ‌ دادن این درد عظیم به مجازات این یا آن جنایت ‌ تقلیل بودیم؛ ‌ تر آموخته ‌ های قضایی، درسی ژرف ‌ کردکه از طریق آیین ‌ ایجاد می ها. ‌ با شرّ بنیادین در میان انسان ‌ یعنی مواجهه عدالتبیشو پیشاز هرچیز، نجاتانسانیت است. عدالتهم به قربانی گرداند و هم به مجرم؛ و به هر ناظری یادآوری ‌ شأن وکرامتش را بازمی کند که مسئولیت اصلی ما این استکه عدالت را برای همه بخواهیم ‌ می ی ما یکی است. زمانیکه برای آخرین بار از این دادگاه خارج ‌ زیرا ذاتهمه عنوان دادستان سازمان ملل خاتمه یافت، در برابر این ‌ شدم و مسئولیتم به ‌ های بسیاری بودم، ‌ ساختمان محقر در لاههکه در آن شاهد مصائبو رنج بارم ‌ ای بزرگ، چشمان اشک ‌ ایستادم. در آنجا، در زمین چمن،کنار فواره که ‌ ی سربرنیتسا تلاقی پیداکرد. درحالی ‌ دیده ‌ با چشمان یکی از مادران داغ دانستیم، هر دو لبخند معناداری زدیم و در سکوت به ‌ زبان یکدیگر را نمی های مشترک ‌ رحم، داشتن زخم ‌ این حکمت زبانگشودیمکه در جهانی بی کند. ‌ ناشدنیِ درونمان هدایتمی ‌ ما را به نور خاموش

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2