در جستجوی جهانی بهتر

وجویجهانی بهتر ‌ درجست 150 خانه را ‌ به ‌ وجویخانه ‌ نظامیان اینتراهاموی، بود. نظامیان جست ‌ معاون شبه ها ‌ دنبال یافتن توتسی ‌ ها به ‌ بند در خیابان ‌ آغاز کرده بودند و با استقرار راه های ‌ در میان جمعیت هراسان بودند. کار آنها دشوار نبود زیرا در کارت شناسایی رواندا مشخص شده بودکه فرد، توتسی است یا هوتو. برخی رسیدند. برخی دیگر را در معبد هندو ‌ درنگ با قمه و چماق به قتل می ‌ بی کس در ‌ ای در همان نزدیکی بکشند. هیچ ‌ کردند تا بعدتر در دره ‌ حبس می امان نبود، حتیکودکان. در زبانکینیارواندا، «اینتراهاموی» یعنی «کسانی های ‌ کنند». این «کار» همانکشتار «اینیِنزی»ها ــ سوسک ‌ که با همکار می توتسی ــ بود. رواندا سرزمین هزارتپه بود، کشوری بسیار زیبا با مزارعکوچک، مراتع هایی پوشیده از برف و ‌ فشان ‌ سرسبز و چهارپایانی در حال چریدن، آتش هایمعروف. هنگامیکه برای نخستین بار در حال فرود در فرودگاه ‌ گوریل ای عظیم بود. ‌ دیدم شبیه به باغ آراسته ‌ ایکه از بالا می ‌ کیگالی بودم، منظره های ناخوشایندیکه قرار بودشاهد آن باشم، ‌ این تصویر روستایی باصحنه های شاداب ‌ خوانی نداشت. پشتگاراژ آمگار، در میانگل ‌ وجه هم ‌ هیچ ‌ به شده ‌ و درختان اوکالیپتوس،گودالی روباز یافتیم.گودال مملو از اجساد مثله میلیون قربانی، ‌ های کیگالی نیز همین وضع را داشت. یک ‌ بود، خیابان ایکه بر رویهم تلنبار ‌ تنیده ‌ درکی بود اما اجساد درهم ‌ انتزاع آماری غیرقابل هایشان از اعماقگودال به بالا ‌ شده بودند، واقعیتی ملموس بود. چهره کردم ‌ زدند: «چرا؟» با خودم فکر می ‌ خیره شده بود و در سکوت فریاد می ها و ‌ که هرکدامشان نامی دارد و جهانی از افکار، احساسات، بلندپروازی حرکت؛ نفرتِ ‌ نیافته است. اکنون در آنجا آرمیده بودند، بی ‌ رؤیاهای تحقق های آنها را نابودکرده بود. ‌ کور زندگی

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2