وجویجهانی بهتر درجست 154 های ها باردیگر بهحرکتدرآمده بودند،سوارکامیون آوردند. اکنوناروپایی خواستند ازکابوسی هایشان؛ آنها می ها وگربه شدند، برخیباسگ ارتشمی جهنمیکه رواندا را فراگرفته بود، بگریزند. ایکه در آن پنهان شده بود، چه اتفاقی دهد که در مدرسه استر توضیح می افتاد: «سربازان سازمان ملل را دیدمکه برای بردن دختری با نژاد مختلط، مادری سفیدپوست و پدری رواندایی، آمده بودند... به آنها التماسکردم ترین ام را پیشدوستانم در بلژیک ببرند.کوچک ساله که دختران سه و پنج کرد که این ماند.» او تصور می ماهه بود، باید با من می دخترم که شش کم دو تن از دخترانکوچکش است. بهترین راه برای حفظ جان دست توانند دخترانی با نژاد مختلط و حتی اما سربازان توضیح دادند که آنان می حیواناتخانگی سفیدپوستانساکنشهر را با خود ببرند اما برایکودکان روانداییجا ندارند. تر گفت: «زندگی یک سگ اروپایی مهم ، ریخت که اشک می او درحالی از جان دخترانم بود.» در روزهای آتی همسرش و حدود دویست تن از خویشاونداندورو نزدیکاوکشتهشدند. استر براینجاتجانفرزندانش 3 یافت. باید راه دیگریمی گفت: «آن هفته برایمکابوس بود. الوژ از هراس و وحشت آن روزها می شوند. صدها جسد را دیدمکه در رودخانه شناور دیدمکه مردمکشته می می گریختیمتاجانمانرا نجاتدهیم.چیزیهم معنایدقیقکلمهمی بودند. به کرد.» این یک زده می برایخوردن نداشتیم وهمینما راضعیفو وحشت کشی بود اماکسی پشتدیوارهای اردوگاه پنهان نشده بود، در معرض نسل کرد. گر بود و هیچکاری نمی داد و جهان نظاره دید همگان روی می های رواندا راکاملاً شورای امنیتسازمان ملل توتسی ۱۹۹۴ آوریل ۲۱ در
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2