وجویجهانی بهتر درجست 198 اشراگرفتم و «تمام خطوط اشغال است.» بارها و بارها با وسواسشماره واپس و آشفته، منتظر بودم شدهگوش دادم. دل هربار به این صدای ضبط ام را بشنوم تا اینکابوسبلاتکلیفی به پایان تا صدایهمسر و پسر دوساله دنیاآمدنش بخش به اند.بهیادروزشادی خواستمبدانمکهزنده برسد.فقطمی ی انگیزشکاملاً باز و سرشار از کنجکاوی درباره افتادم. چشمان شگفت دنیای جدیدی بودند که تازه وارد آن شده بود. خیلی زود بزرگ شد. رفت تاتی راه می ایشده بودکه دور خانه تاتی داشتنی کودک نوپای دوست کرد و با مهارت از لبخندشبرایخلع سلاح من و تضعیف و شیطنتمی کرد. آن روز اندکی پس از آنکه هنگام عزیمت به ام استفاده می اقتدار پدرانه همراه مادر و پدربزرگو مادربزرگشبا مترو محلکارم بوسیده بودمش، به خواستند به مرکز تجارتجهانی بروند اما حالا به منهتنرفته بودند. آنها می ای ، سحرگاه هزاره ۲۰۰۱ سپتامبر ۱۱ معلوم نبودکهکجا هستند. آن روز جدید، بود. ی عطفی تاریخی داشت. دولت آمریکاکه وحشت آن روز دلالت بر نقطه زده شده بود، با صدور اعلانی وارد ی تروریستی حیرت از وسعت حمله ها بین اسلام «جنگبا تروریسم»شد. روایتیکه پدید آمد، بر برخورد تمدن گرایان خارجی پیش از کرد و خواهان آن بودکه افراط و غرب تأکید می های آنکه بتوانند ما را نابودکنند، از بین بروند. اما برخلاف دشمنانِ جنگ های جا حضور داشت؛ از افغانستان تا اتوبوس پیشین، این دشمن همه گذاری انتحاری، نظارت، ی لندن. با توجه به جنگپهپادی و بمب دوطبقه های جدید تبدیل شدند. در هراسی و بقای آخرالزمانی به هنجار بیگانه ام؛ نیاز مبرم مناطق جنگیِ سراسر جهان شاهد قدرت ترس عاطفی بوده کند. مانند های پایدار نابینا می حل به دفاع از خود، ما را نسبت به یافتن راه
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2