وجویجهانی بهتر درجست 220 کم، تحول الهیاتی او ای داشته باشم. دست وگوی مؤدبانه طالبان گفت ها خاموش ی تغییرپذیریِ تعصب بود. هنگامی که سلاح دهنده نشان ماندن به بنیادگرایی شدند، همانکسانیکه در نبردی سخت برای زنده می شکل متفاوتی توانستند یاد بگیرند که جهان را به روی آورده بودند، می یافتندکه قواعدمشروعیتتغییرکرده است. کم درمی تصورکنند؛ یا دست تغییر نیست. آنچه راکه روزگاریرهبران گرایی امریذاتی یا غیرقابل افراط تواند به ارزش کردند، می دینی بنیادگرا با عنوان تکثرگرایی مضر محکوم می عنوان حقیقت طور غیررسمی به ای تبدیل شود و به شده اجتماعیِ درونی اخلاقیِ آشکاریپذیرفتهشود. ها در افغانستان بیشتر اطلاع پیدا ی رویدادهای آن سال هرچه درباره شد. او با آرامشی قهرمانانه و کردم، تحسینم نسبت به سیما بیشتر می می وطنانشکاری ی هم دیده آسیب صبری موقر دریافته بودکه تغییردادن ذهن ی شود. اما در یکلحظه شبه حاصل نمی فرسا استو یک طولانی و طاقت بینی گذرا، درنگی کرد و گفت: «اکنون حقوق بشر در افغانستان خوش معنایی دارد.» پیشرفت، هراندازهکه دردناکو آهسته، واقعی بود. های ، برایکسانیکه با واقعیت ۱۹۸۹ نشینیشوروی در سال پس از عقب های ناخوشایند منطقه آشنا بودند، کاملاً آشکار بود که بدون کمک المللی برای بازسازی و ایجاد تحول اجتماعی در دوران پس از جنگ، بین گرا که مالامال دیده و افراط دیری نخواهد گذشتکه این کشور آسیب از جهادگرایان و اسلحه است، به مأوای تروریسم مبدل خواهد شد. اما برایکسانیکه در مسند قدرت بودند، اکنونکه به اهداف ژئوپلیتیکخود دست یافته بودند، دیگر افغانستان اهمیتی نداشت. درد و رنج مردم آن های آنها ارتباطی نداشت.کشوریکه روزگاری استراتژیک با بلندپروازی
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2