۵ روح حقوق بشر دهند پیوندهاییکه به زندگی ارزشزیستن می گذار شده.» انتظار شنیدن این حرف را از یک بمب «دلم برای مادرم تنگ داشت ــ ای ی کودکانه انتحاری نداشتم. احمد قاسم الخاطب چهره ــ اما با های بلند، دندانی افتاده وسبیلی پهن ای، مژه هایدرشتقهوه چشم اش زد. غرور نسنجیده نفسکامل از مأموریتمقدسشحرفمی اعتمادبه رحم. باید تخیل ماند تا یکتروریست بی بیشتر به یکنوجوانسرکشمی بودنشرا حسکنم. کردم تا بتوانمخطرناک می هایکُرد در حال ورود به عراق از مرز سوریه دستگیر مرگه احمد را پیش هایزندان اشکار نکرده بود.حالاپشتمیله انفجاری ی کرده بودند.جلیقه اش را که انگشت سبابه بود، نه آزادی داشت و نه افتخار شهادت. درحالی
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2