261 روح حقوق بشر و متجاوز استوسرنوشتمحتومشخودویرانگری است. همین تفاوت گراییِ دادن پرستش امر مقدسسکولار را با مادی چشمگیر استکه آشتی کند. تجلیل ازحرصو آز وخشونتی گرا دشوار می روحفرهنگمصرف بی دوستی و ایثار ی آن است با این واقعیت روحانیکه تنها با نوع که زاییده توان به ژرفای بشریت دست یافت، تعارضی بنیادین دارد. فروغ روح می یابد و نه در میزان دیدگان تجلی می رساندنمان به رنج ی یاری ما در نحوه مصرفمان. نمایی بشر عجیب یا حتی بزرگ های عرفانیِ حقوق شاید تأمل در ریشه کنیم، در دورانیکه ای استثنایی زندگی می به نظر برسد. اما ما در زمانه ی پردازی دوباره مان باید به مفهوم برایجلوگیری از فروپاشی تمدنشکننده واقعیت پرداخت. مرام لیبرالیسمکه در دوران پس از جنگ سرد خود را ی نظامی درآمده استزیرا تروریسم دید، اکنون به محاصره پیروز و برتر می فریبی جوامع ما را احاطه تفاوتی و نابرابری، ناامیدی و عوام و جنگ، بی کم مسیر انحرافیِ مخرب، ای، یا دست درجه ۱۸۰ اند. این چرخش کرده شد، نسبت به آنچه روزگاری مسیر هموار پیشرفت تاریخی محسوب می گرایی اندیشان شده است. برای افراط های روشن موجب حیرت حلقه هایمان کنیم اما واکنش آمیز و پوپولیسم ارتجاعی ابراز تأسفمی خشونت ها آشکارا های لیبرال نیست. افسون این ایده نیز چیزی جز تکرار کلیشه نتوانسته از پسحرصو آزوخشمیکه درحالفروبلعیدن ادبوشایستگی دانستن ایدئولوژی لیبرال نسبت به واقعیتِ ماست بربیاید. درواقع، مرجح رنجِ عمیق بشری خود بخشی از این مشکل است.گاه حتی این ترجیح به تر باوریبنیادگرایانه، فقر تخیلو ناتوانی از درکحقیقتیمتفاوتوعمیق شود. هایخودمانشبیه می یقابلیت درباره
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2