287 روح حقوق بشر بدبین بودند؛ همان دستگاهیکه ترجیح داده بود حافظشهرت افراد باشد پذیر. تاکودکان آسیب درمانگر و گروهی از قربانیان از ما، یعنی تعداد معدودی وکیل و روان ایبرایشنیدن » مددکار اجتماعی داوطلب،خواسته بودندتا «دادگاهمردمی عنوان وکلایمدافع آنها سخن بگوییم. های آنها تشکیل بدهیم و به داستان کردنضعفا است رنج آنها داستان آشنایسوءاستفاده از قدرتبرایقربانی اماگستردگی اینسوءاستفاده واقعاً هولناکبود. گوید: «آنها اعضایمجلسو ی برخی از مشتریان عمو تد می جیمی درباره دیپلمات بودند. به من اخطار داده بودند که سکوتکنم.» دادم خشم و اندوهم با ستایش طور که به روایت او گوش می همان های ها را با وجودچنینزخم آمیخت،ستایشاینکه اوچگونه اینسال درمی سرگذاشته است. عمیقیپشت گفت: «از نظر بهداشت روانی مشکل داشتم و چند دفعه دست به او می وجوی آغازی جدید بود در دوران خودکشی زدم.» او که جوانی در جست به ارتش بریتانیا در ایرلند ۱۹۷۰ ی های ایرلند شمالی در دهه درگیری کردم» و کارها را قبول می ترین گفت«انجام خطرناک شمالی پیوست. می شد. بعد شرح داد که چگونه مشتاقانه برای خنثیکردن بمب داوطلب می خواستکه بمیرم.» «از منفجر شدن هیچ ترسی نداشتم. بخشی از من می هنگامیکه روایتش به پایان رسید، همگی سکوتکردیم. سرش را پایین کرد و همسر نازنینش به آرامی پشتش را انداخته بود و به زمین نگاه می کرد. در پاسخچیزی برایگفتن نداشتیم. نوازشمی فرسا بود و انسان را دیدگان بسیار طاقت گوشکردن به شهادت این رنج
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2