در جستجوی جهانی بهتر

305 روح حقوق بشر کرد. من ‌ جا ایستاده بود وگریه می ‌ توانستانجام دهد، همان ‌ هیچکارینمی سعیکردمکه خواهر کوچکم را در آغوشبگیرم و آرامشکنم. به او گفتم: رویمجای دیگری.» خُب،کسی به ما نگفته ‌ رویم، برایمدتی می ‌ «داریم می بود چه مدتی از خانه دور خواهیم بود. سوار اینکامیون بزرگ شدیم و طوری... شروعشد.» ‌ این هایی از کودکان بومی ‌ تنها برای لئونا بلکه برای نسل ‌ این آغاز کار بود، نه روزی متحمل تحقیر شدند، در مدارسیکه «رسالت ‌ که در مدارسشبانه پوستی در کودکان» بود. به این فکر ‌ سازی»شان «کشتنعنصرسرخ ‌ متمدن کردمکه او حتماً دلش برای مادرشخیلی تنگشده بود، اینکه جداشدن ناگهانی از کسانی که دوستشان داشته چه معنایی برایش داشته است؛ کردم. ‌ های متمادی فکر می ‌ هایی بر نسل ‌ بار چنین زخم ‌ به آسیب فاجعه کرد تا ‌ اکنون سرانجامکمیسیونی وجود داشتکه به مردمکاناداکمک می ایکه اینکمیسیون آن را ‌ رو شوند،گذشته ‌ دهنده روبه ‌ ی تکان ‌ با اینگذشته خواند. آشکارساختنحقایقتاریخینخستینگامدر ‌ کشیفرهنگیمی ‌ نسل ام در ‌ های سوزناک بازماندگان یادآور تجربه ‌ و آشتی بود. شهادت ‌ راه التیام ایرا ‌ توانستممعنایناامیدی ‌ ها در دورانجوانی بود؛ اکنونمی ‌ میان اینوئیت که آن روز شاهدش بودم بهتر درککنم. هنگامیکهکمتر موعظهکنیم و بیشتر گوشبدهیم،خواهیم دیدکه همواره های افراد داستانی وجود دارد. با خودم فکر کردمکه آشتی، ‌ در پس زخم یعنیجبران اشتباهاتگذشته، ارتباطی با دلسوزاندن برای قربانیان ندارد؛ رفته ‌ کردنو آموختن از تلاشآنان برایاحیایانسانیتی ازدست ‌ مسئلهگوش تر دارد، دنیاییکه خودِ ‌ است زیرا نیاز آنان به التیام دلالت بر دنیایی بزرگ دهد. برخلاف فرهنگ پرهیاهوی مدرنکه ‌ مان را به ما نشان می ‌ حقیقی

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2