35 فهم رنج کرد. توضیح مدامِ اینکه ما در وپنجه نرم می شهرزادیکه با مرگ دست سرا نداریم بسیار آزارنده بود اما مان شتر و در زیرزمین حرم پارکینگخانه لوحم های ساده کلاسی بخش بودکه توانستم یکی از هم برایم بسیار لذت های ی واقعی داریم. در سال را متقاعد کنمکه در خانه یک فرش پرنده ای، «به دور از نزاکت» است. اما بعد متوجه شدمکه این نوع نگرشکلیشه هایدیزنی پیداکردنازطریقوانمودکردنبه اینکه یکیازشخصیت دوست گیری و حملات خاطر گروگان هستم بسیار بهتر بود تا اینکه بخواهم به انتحاریعذرخواهیکنم. شدم، عنوان تحقیرآمیز و هایپایانیمدرسه نزدیکمی طورکه بهسال همان تری از تعصب بندیپیچیده ی«پاکستانی»جایخود را بهطبقه منظوره همه ها و تصاویر جنجالی انگارانه از سخنرانی های ساده داد. به لطفگزیده می ها و ایرانیان در تصور عامه شد، عرب که اخبار شامگاهی محسوب می های دیوانه بودند. اینکه شدن به نژادی وحشی از تروریست در حال تبدیل ترین قربانیان آن متعصبان ریشویی بودیمکه بر ما درواقع خودمان بزرگ دیدند یا اینکه رهبران غربی در مسیر ایجاد هایشان می ی تلویزیون صفحه دموکراسیِ سکولار درکشورهایمانکارشکنیکرده بودند، اصلاً مهم نبود. هایسفیدیبودیمکه دیگران بر داستانما اهمیتی نداشت. ماصرفا صفحه شناختی خود را، خواه از سر تحقیر یا از روی ترحم، روی آنها نیازهایروان کردند. ترسیممی ترین یسیاستجهانی، راحت خواه در حیاط مدرسه باشد خواه در عرصه ها است. راه برایگریز از ترسِ ناشی از پذیرش «دیگری»، برخورد تمدن زورگو و متعصب،ظالم و تروریست، برایگریز از درد و رنجخود مجبورند برقرارکردن با دیگران ما را شکننده به دیگران درد و رنج تحمیلکنند. ارتباط
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2