55 فهم رنج که غرقخون استوچشمان جان او بر رویزمین زندان است، درحالی بی هاکوشیدم تا آن تصویر اند. سال اش برای همیشه بسته شده شاد و سرزنده هاییکه در آلبوم داشتیم در دادم او را با عکس را فراموشکنم. ترجیح می خندیدند و خاطرم نگاه دارم؛ عکس سفرهایشان به اروپا، هنگامیکه می ای نداشتند. غم و غصه های او بعدها تعریفکردند که در شب اعدام، او و سایر بهائیان بندی هم هایشان را پوشیده بودند. آنانکه صورتشان را اصلاحکرده و بهترین لباس چیزی در انتظارشان است، با جسارت و متانت به استقبال دانستند چه می های آنان هایشان خواسته بودند به خانواده بندی آن رفته بودند. برخی از هم الوقوعشان اطلاعدهند اما آنمردان شجاعنخواسته بودند باخبر اعدام قریب عزیزانشان را بیدار کنند. آنان گفته بودند: «بگذارید بخوابند، فردا بار ی خودکه نامه سنگینی بر دوش خواهند داشت.» دکتر نعیمی در وصیت ایکاغذ نوشته است، برای آخرین بار با همسر عزیزش باشتاببر رویتکه کند: خداحافظیمی همسرعزیزم، پس از عرض سلام و اظهار محبت و تشکر از زندگی مشترکمان، چون وجه حاضر نشدند حکم مربوطه هیچ نمایند و به امشب ما را اعدام می را به ما نشان بدهند، لذا ضمن خداحافظی از تو و اقوام، مادرم را به تو شوم، از دوریمن زیاد به خود سپارم... بیشاز این باعثدردسر تو نمی می ناراحتی راه ندهی. فشان، تا آخرین لحظات آسایش دیگران را بر آسایش خود این روح جان 31 دانست. مقدممی
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2