وجویجهانی بهتر درجست 56 های کنندگان در خیابان آمبولانسی این قربانیان را از میان صف مشایعت ی شده های مثله همدان به سردخانه برده بود. بسیاری از رهگذرانکه بدن کردند. هزاران مسلمان و بهائی گریستند و شیون می دیدند، می آنها را می هایحکومتومنععزاداری پراکنی گرفتننفرت دوشهموبانادیده به دوش شکلی متحد برای این قربانیان، در مراسم تدفین آنان شرکتکردند. آنها به ی این مردان شریفو محترم راگرامی داشتند؛ و درکمال انسانیتخاطره بعدها 32 اقدامیکهخود بهترین تقدیر ازچیزیبودکه آنان به آن باور داشتند. شنیدیمکه زندانبانیکه دکتر نعیمی را شکنجهکرده بود، بهجنونمبتلاشده که از انجام ی این اتفاقات، درحالی و در مشهدخودکشیکرده بود. مشاهده هر کاری ناتوان بودم، بسیار دردناک بود. اما اتفاقات بدتری در راه بود. ام تفاوتی نداشت. های بهائی هایکلاس کلاسی در ظاهر مونا با سایر هم کردیم. اما تفاوتی اساسی سن بودیم و در یکجامعه وکشور زندگی می هم مکانکرد و دیگری در ایران بین ما وجود داشت: یکی از ما بهکانادا نقل ماند؛ یکی از ما قرار بودکه زنده بماند و دیگری قرار بودکه بمیرد. شناختند، مفتون شخصیت او بودند. او بسیار تمامکسانیکه مونا را می های اخلاقی ممتاز و ای از ویژگی باملاحظه و شدیداً مهربان بود. او آمیزه گون درخشان، چشمان ظاهری زیبا بود: موهای مشکی بلند، پوستگندم سبز نافذ و لبخندی باطراوت. تصاویریکه از زندگی معمولی مونا بر جای دهدکه اومشغولانجامهمانکارهاییبودکه ازهر نوجوانی مانده، نشانمی رفت. در یکی از تصاویر، او گیتاری در دست دارد. در تصویری انتظار می رقصد. در تصویر که لباسسنتیِ رنگارنگی بر تندارد، می دیگر، او درحالی دیگر، او در ساحل همان دریایی استکه ما در کودکی تعطیلاتخود را ها، پدرش، یدالله، با ستایش گذراندیم. در یکی از این عکس در آنجا می
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2