در جستجوی جهانی بهتر

59 فهم رنج مونا و سایر زنان بهائی در زندان شیراز بود. او از معدود کسانی بودکه نجاتیافت. گوید: ‌ زدن بهکفپا باکابل، می ‌ یدرد وحشتناکفَلَک،شلاق ‌ روحیدرباره بند به چشمم زدند و من را به چیزی مانند تخت بستند و پاهایم ‌ چشم کردند زیرا ‌ ی شلاق،کمی مکث می ‌ را آنجاگذاشتند... بعد از چند ضربه خواستند که درد را ‌ شود و آنها می ‌ حس می ‌ دانستند که پاهای ما بی ‌ می گفتند که "اگر دینت را انکار کنی، تو را آزاد ‌ احساسکنیم. آنها مرتباً می کنیم".» ‌ می هایشان به حال خود ‌ فرسا، زنان را در سلول ‌ ی طاقت ‌ پس از این شکنجه توانستند راه ‌ که پاهایشان متورم و خونین بود و نمی ‌ کردند، درحالی ‌ رها می داد که به زندانبانانگفته بودند اینسبعیت باعث ‌ بروند. روحی توضیح می تعجیل در رجعت آخرالزمانی امام دوازدهم خواهد شد: «برای اینکه راه ی شما خلاصشویم. تنها دلیل ‌ برای آمدن او آماده شود، باید از شر همه نیامدن او وجود افراد کثیفی مثلشماست.» ی مونا را در هم بشکنند، ‌ مقامات زندانکه نتوانسته بودند با شکنجه اراده هایخودهمراهکنند.هنگامی ‌ سعیکردندبا استفاده ازپدرشاورا باخواسته سردیجواب ‌ که او را در حضور پدرشتهدید به شلاقکردند، مونا با خون خواست تا هر اطلاعاتیکه ‌ ام.» اما پدرشبا التماساز او می ‌ داد: «من آماده خواهند به آنها بدهد. او موافقتکرد، مشروط به اینکه بتواند پدرش را ‌ می ریختند، ‌ که در آغوشپدرشبود وهر دو اشکمی ‌ در آغوشبگیرد. درحالی او اعترافکرد: «من معلمکلاسکودکان بودم.»

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2