وجویجهانی بهتر درجست 66 ها پیش زن.» مدت «ای مسافر با مسافر رای زن / زانکپایت لنگدارد رای امشدم. اینسفر را دوستنداشتم برخلافمیلخودم مجبور به ترکخانه خورده و متحیر قدم در مسیری ای ندارم. سرگردان، زخم اما دریافتمکهچاره انگیز برد؛ ها و فضاهایی شگفت شگرفگذاشتمکه مرا با خود به مکان ی ظلمانیِ اندوه شدید. اگر بخواهم ی رفیع عشق فداکارانه تا ورطه از قله ی ی هر معرفتی تجربه خاضعانه اندرزی بدهم، خواهمگفتکه سرچشمه حسی است. اگر مکرراً قلبمان بشکند، اگر در زمانیکه احساس فقدان انگیز روح بشری را یکافیصبور باشیم، مقاومتشگفت اندازه کنیم به می توان در کشفخواهیمکرد. بدون پذیرش درد، بدون شکست، هرگز نمی سویجهانی بهتر قدمگذاشت. مسیر حرکتبه ساز خود «کمی انگلیسی بلدم.» اینکلمات را با دقت در مسیر سرنوشت کردم، درست پیش از آنکه جهان معصومی از تهران به تورنتو تکرار می شناختمش، برای همیشه فرو بریزد. اکنون انگلیسی را بهتر که روزی می دانمکه اگر خوبگوشکنیم، صدایی را کنم. اما این را نیز می صحبت می گوید: خواهیم شنید که بدون نیاز بهکلماتبا ما سخن می 34 ای، اما بیا. راه، همین است. دانمکه خسته می
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2