وجویجهانی بهتر درجست 92 با هواپیمای مشهور سازمان ملل از زاگرب، در کرواسی، به آن شهرِ یتحویلبار،برتابلوییموقتینوشتهشده شدهسفرکردم.درباجه محاصره بود: «خطوط هوایی شاید» (شاید به مقصد برسید و شاید هم نرسید). بر هایی ها وسوغاتی اینخطهواییبرچسب رویتابلویمشتریانهمیشگی اِن، تی ان و آی ان چسبانده بودند: پزشکان جهان و پزشکان بدون مرز، سی هایکانادا وسوئد. بر بالای این تابلو، تنها مقصدیکه ذکر شده بود، پرچم رسید که پرواز پرماجرایی در پیشداشتیم. «بهشت» بود. به نظر می اعتماد نبود؛ همیشه در وجه قابل هیچ ی «خطوط هوایی شاید» به برنامه ارتفاع پایین احتمال شلیک پدافند هوایی وجود داشتکه مستلزم فرود عمودی ناگهانی در فرودگاه سارایوو بود. بدتر از آن، اینکه مسافران را ترین پرواز دادند: واقعاً ارزان همراه بار در داخلهواپیمایملخیجایمی به هایتشویقی به مسافران پُرپرواز زمینیو اهدایمسافت بود وخبری از بادام شدن موتورها، به خودمان یادآوریکردیمکه این محضروشن نبود. اما به یسارایوو است. شده هواپیما تنها راه رساندن غذا و دارو به شهر محاصره داشتن مردم شهر انجام نگه این پروازها از روی ترحم و برایکمک به زنده شد. در آن مکان وحشتناک، دیدنکبوتران سفید فلزی در آسمان آبی می ی امید بود. مایه المللی سارایوو، وارد دنیای دیگری محض فرودآمدن در فرودگاه بین به هاییکه از فرودگاه آبی ی بار، باگروهی از کلاه شدیم. با بازشدن درِ تخلیه شدن ما با پرخاشفریاد کردند مواجه شدیمکه در حین پیاده محافظت می زدند: «بجنبید! بجنبید!» هواپیما در آن فضای فرودگاه هدف خوبی می خانه بود و به همین علت، باید ظرفچند تیراندازها و آتش توپ برای تک ی یپایانه کرد.ساختمانفرسوده دقیقه بارشرا تخلیهومجدداً بارگیریمی
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2