93 درجستجوی عدالتجهانی سویجهان بود. بر بالای آن با حروفی به رنگ انگیزی به فرودگاهگذرگاه غم آبینوشتهشده بود: «فرودگاهسارایوو». روزگاری انبوهجمعیتگردشگران سمت شدند. در مسیر حرکت به ای می از همین پایانه وارد این شهر افسانه های مخوفو خلوتبودیم. بندهای متعدد در خیابان شهر شاهد آوار و راه سوراخشده بود، این دیوارنگاره ها سوراخ بر یکی از دیوارهاکه توسطگلوله آمدید.» خورد: «به جهنمخوش به چشم می ماندن درسارایوو عملی قهرمانانه بودکه هر روز باید تکرار تلاشبرایزنده های بوسنی تمام تلاشخود راکرده بود تا شهروندان شد. ارتشصرب می ها و مسلمانان ها،کروات غیرنظامی را بترساند و مردم سارایوو ــ صرب ــ برای نجات انسانیت خود از هیچکوششی دریغ نکرده بودند. در بلوار یکوچک خودروی زرهی سازمان ملل که ما را به سلیموویچ از پنجره شکلی زدیم و به گرداند، به بیرون زل می برد و برمی محل ملاقاتمان می جانبرایمانطبیعیشده بود.در«خیابان یاجسادبی کنندهمشاهده ناراحت صورت بالقوه خطری تیرانداز»، عبور از خیابان برای مردم عادی به تک یغذا و آبهر روز مهلک بود. بسیاری از مردم مجبور بودند که برای تهیه طور خاص، قسمتی از بلوار بودکه در از این شاهراه حیاتی عبورکنند. به های ها و تپه بام تیراندازان مستقر در پشت های تک آن فرد در معرضگلوله محض رسیدن به این قسمت از خیابان، اطراف قرار داشت. عابران، به دویدند.حتی کردند، با تمام توانمی کهخود را تسلیمسرنوشتمی درحالی تیراندازان داد «مراقب تک تابلویی در آنجا نصب شده بودکه اخطار می باشید». دویدند. دیگران، یعنیسالمندان برخیازعابران،جوانبودندو باسرعتمی توانستند باسرعت بدوند و بیشتر در معرضخطر بودند. و کودکان، نمی
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2