95 درجستجوی عدالتجهانی کشید و مردم با درماندگیشاهد آن ها به بیرون زبانه می رفت. آتشاز پنجره رفت. برخی دست به شد و به هوا می شان دود می بودند که میراثفرهنگی دعا برداشتند و از آسمان یاریطلبیدند. دنبال وقوع این فجایع و زمانیکه گروهی با فریادهای اعتراضی خود به گر صلح مرد و میانجی ی دیگر کشورها شدند، دولت خواهان مداخله ی سارایووگفت: «به این شده بریتانیایی، لُرد دیوید اُوِن، به مردم محاصره 19 خیال نباشید که غرب خواهد آمد و این مشکل را حل خواهد کرد.» وخیال نداشتند؛ تنها چیزیکه برایشان مانده بود، مردم سارایوو خواب دادن ی موجود باج کابوس تکراریِ تلاش روزانه برای بقا بود. تنهاگزینه کردن بوسنیِ چندقومیتی پراکنانی بودکه در حال متلاشی به همان نفرت رسیدند، تمام خواستند می کهگویی اگر آنها به چیزیکه می بودند، چنان شد. مسائلحلمی چیزِ خود را از دست داده بودند و جهان نیز رهایشانکرده کسانیکه همه توانستند دست به مقابله زدند: با مقاومت راسخِ بود، به تنها روشیکه می ی بارز ای، وِدران اسماعیلوویچ، نمونه دان اسطوره روح انسانی. موسیقی ی تاریک ناامیدی بود. او این تلاش حماسی برای حفظکرامت در ورطه های ویجنیتسا رفت و در آنجا های جنگی نشد و به خرابه تسلیم سلاح ویولنسل نواخت. اجرای او از آداجیو در سل مینور، اثر آلبینونی، تجسم اندوه این مکان متروکه بود. با الهام از اینکار، استاد زوبین مِهتا در همان ها و با همراهی ارکستر فیلارمونیکسارایووکه بسیاری از اعضای آن خرابه خوانی) موتزارت یادماندنی از رکوئیم (آمرزش کشته شده بودند، اجرایی به زدایی را رقم زد. زیباییِ متعالیِ هنر به مقاومتی غریزی در برابر انسانیت تبدیلشده بود.
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2