97 درجستجوی عدالتجهانی شوند. هایی آفریقاییو آسیاییکه زود به فراموشیسپرده می بودند و نه توده شد، دیگر امکان خراشآنانبیشتر می هایدل هرچه آگاهی جمعی از داستان ی سادگی بتوان وضعیت آنها را انکار کرد. از هر سو فریاد مطالبه نداشت به نگاران،فعالان رسید.درنتیجه،رهبرانسیاسیوروزنامه مداخله بهگوشمی یبرخیهمدلی بود و برخی بشر و دانشگاهیانگرد هم آمدند، انگیزه حقوق دیگر صرفاً مشتاق بودند از این ماجراجویی نصیبی ببرند. رساندنصدای قربانیان به جهان و افشای حقایق، ضرورتی مبرم بود اما بوسنی به نوعی ای، برای بسیاریکار صنعت نیز مبدل شده بود: به بهای شوربختی عده ایجادشده بود. درسیکه در بوسنی آموختم این بودکه درجنگ، مرگبدترین اتفاقنیست. های ماندگار تیرانداز کمتر از زخم ی تک نابودشدن آنیِ زندگی توسطگلوله ی این فجایع متعدد، استفاده از تجاوز شکنجه دردناک است. در میانه چیز باعث انزجار بود. خشونتجنسی، عنوانسلاحجنگی بیش از همه به هایتلویزیونو ها،نامرئیودورازدسترسدوربین برخلافکشتاردرخیابان هایموقتبودکه در آنها زناندردمند خانه ها و فاحشه محدود به بازداشتگاه شدند.کسانیکه رنج این تحقیر را و مضطرب به غنایم جنگی مبدل می شدند شدندقربانیانیمضاعفبودند،یکبارمتحملتجاوزمی متحملمی و بار دیگر در جوامع خود متحمل شرم و سکوت. برای مدتی طولانی، شد. در عنوان پیامد جانبیِ ناگوار جنگنادیدهگرفته می خشونتجنسی به دادن به سازی قومی» مبدل شد.گوش بوسنی، تجاوز به ابزار عمدیِ «پاک سالهکه پساز انگیز بود. داستان دختریچهارده شهادتقربانیان بسیار غم دهنده بود. بسیاریباردار تجاوزهایمکررخودکشیکرده بود،سختتکان کردند و برخی در اسارت و تحت شدند. برخی جنین خود را سقط می می
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2