30 جنگ و صلح از دید کانت ناپذیرِ پیشرفتاستو تنها زمانیکه فرهنگبهکمال دارد،جنگابزارِ اجتناب داند کی!)صلحیجاودان برایما مفید یا ممکنخواهدشد.» رسید (خدا می ارزش محض» و نیز «تجمل فرومایه» تقابل نیروها وجود دارد تا «هستی بی اند. جاییکه آزادی قانونی، هایکاذبی ایستاده را ویرانکند، زیرا آنها بر بنیان کند.جامعه ها را آشکارمی واقع، بر بنیاناخلاقاستوار نیست،جنگضعف به چیند. اگر جامعه نخواهد تسلیم ی زندگی خود را می ها و شیوه یکنش میوه آمیز خود را دریابد، بگذارد ضرورتْ او را به شود، باید معنای وضع فاجعه سوی آزادی اخلاقی پیش رود. گونه به اشسوق دهد، و بدین ی وظیفه ایده ی ی حاکمه پس از این براهین، اگر خواننده جملاتی را که از «نقد قوه آید، در نظر آورد، ممکن است تصورکند تنها یک در پی می 1 شناختی» زیبایی گام تا ستایش جنگ یا چیزی بدتر از آن در پیش دارد: ترین «آن چیستکه حتی برای وحشی نیز موضوع بزرگ ترسد و کند، نمی ستایش است؟ مردی که وحشت نمی شود، بلکه با قصد کامل و با بنابراین به خطر تسلیم نمی ترینکشورها نیز رود. حتی در متمدن قدرتبه مصافآن می این احترام ویژه به مرد جنگاور باقی است،گرچه فقط با این آمیز [نظیر] ملایمت، تفاوتکه باید تمام فضایل مسالمت دردی و حتی مواظبت از شخصخود را نیز بروز دهد، هم ناپذیریذهناوبه هاستکه تسلیم یهمین وسیله زیراحتیبه توانیمهرقدربخواهیمدرباباینکه شود.می خطرشناختهمی یکدر خور یمیان مرد سیاستو مرد جنگکدام در مقایسه ی حکم نقد قوه بخش نخستکتاب 1
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2