درآمدی بر صلح جاودان کانت

31 جنگ و صلح از دید کانت احترام بیشتر است، مجادلهکنیم، اما حکم زیباشناختی به دهد. خودِ جنگ، وقتی با نظم و احترامی ‌ سود دومی رأی می مقدسبهحقوقشهروندانهدایتشود،چیزیوالادرخود کندکهجنگرا بدینشیوه ‌ دارد، و منشمردمانیرا والاتر می کنند؛ به همان نسبتکه خطراتیکه در معرضآن ‌ هدایتمی کنند، بیشتر ‌ گیرند و با شجاعتدر برابر آن رفتار می ‌ قرار می ی ‌ باشد. برعکس، یک صلح طولانی عموماً اسباب غلبه یسوداگرانه، وهمراه با آن،خودپرستیزبونانه، بزدلی ‌ روحیه 2 کشاند.» ‌ شود،ومنشمردمانرا بهخواریمی ‌ خوییمی ‌ ونرم تواندفرصتیپیشگذاردکهمنشانسانبهورایموقعیت ‌ درنتیجه،جنگ،می آفریند.کانت ‌ زندگیاو تعالییابد. ولیاینجنگنیستکهچنینوالایشیرا می طلبی است ‌ انگارد؛ او بسی دور از جنگ ‌ نفسه بزرگ نمی ‌ زندگی سرباز را فی ای جادویی دارد، و برترین غایت آدمی را در مرگ ‌ که برای وی جنگ جاذبه گوید: «باید از ‌ بیند.کانتمی ‌ خود، می ‌ خودی ‌ سرباز، و قهرمانی را در قدرت، به یعاملیحیاتی در تاریخدست ‌ مثابه ‌ ی نظامی و تلقی آن به ‌ احترام بالا به نظریه ایموجبپیشرفتبیشتر نوع انسانشده است.» ‌ گونه ‌ بکشیم،مگرجاییکه به ِ سِزار هیچکمکی به پیشرفتانسان نکرد. «سزار ‌ در نظر کانت، هنر جنگاوری شهریاریخطااندیش بود، نه چون قدرترا به دستگرفت، بلکه چون وقتی نکرد، [یعنی حکومتیکه] ‌ 3 قدرت را در دست داشت، خود را تابع جمهوری نظمیعقلانی بر آنحاکم است.» .۱۸۲-۱۸۱ ، صصی حکم ‌ نقد قوه 2 3 commonwealth

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2