47 سوی] صلح جاودانکانت تفسیری بر [به توانند در صلح جاودان با یکدیگر زندگیکنند. تنها این قانون قرار دارند، می اندکه آگاهی ها هستندکهچنانحسی از قانونیترا درخود پرورشداده دولت اعتماد باشد. تواند در نهایتقابل های قهریه، می به حق، حتی بدون قدرت رود، استفاده معناییکه امروزه بهکار می ی «جمهوری» به کانت از کلمه کند.مراداوشکلحکومت(ماننددموکراتیک،آریستوکراتیکوپادشاهی) نمی ِ متضاد با جمهوری، ی حکومت شیوه 8 ی حکومت است. نیست، بلکه شیوه شرط آنکه اولاً شود، به ِ حکومت برقرار می خودکامگی است. نوع جمهوری گذاری اصل آزادی اعضای یک جامعه، ثانیاً اصل وابستگی همه به قانون مشترک و ثالثاً قانون برابری در آن رعایت شود. مردمیکه تحت چنین نظام یکشور،وابسته کنند، درمقام انسان، آزادند؛ درمقام تبعه ایزندگیمی سیاسی ِ خود، با یکدیگر برابرند. اند؛ و در مقام شهروند دولت گذاریمشترک به قانون ) Civitas(های دولـت دهـد: «شـکل بندی را انجـام می ایـن تقسـیم سـوی صلـح جـاودان به کانـت در 8 ای » توانـد برحسـب افـراد گوناگونـیکـه در آن قـدرت عالـی را بـه دسـت دارنـد یـا طبـق «شـیوه می کــه ملتــی در آن تحــت حکومــت دولــت اســت، فــارغ از اینکــه دولــت در دســتکیســت، تقســیم گوینـد و فقـط سـه ) می Forma imperii معنـای دقیـقکلمـه، شـکل حاکمیـت ( شـود؛ قسـم اول را به اشـتراک حکومـت شـکل حاکمیـت ممکـن اسـت: یعن ـی یـا یـک نفـر حاکـم اسـت یـا چن ـد نفـر به ســازند قــدرت حکومــت را در اختیــار دارنــد ی مدنــی را می یکســانیکــه جامعــه کننــد یــا همــه می («اتوکراسـی»، «آریستوکراسـی»، و «دموکراسـی»، قـدرت شـهریار، قـدرت اشـراف و قـدرت مـردم). ی ای ربــط داردکــه دولــت، بــر پایــه شــیوه ) اســت و به Forma regiminis دومــی شــکل حکومــت ( شـوند)، قـدرت تـامّ خـود را ی عمومـیکـه بـا آن جمـعکثیـری مـردم می سـامانی مدنـی (کنـش اراده خواهـی گیـرد؛ و در ایـن ارتبـاط، شـکل دولـت یـا جمهـوری اسـت یـا خودکامـه. جمهوری بـهکار می ی مقننـه اسـت؛ خودکامگـی حکومتـی اسـت ی مجریـه (حکومـت) از قـوه اصـل سیاسـی تفکیـک قـوه کـه مدیریـت عالـی دولـت در آن بـا قوانینـی اسـتکـه حاکـم وضـعکـرده اسـت تـا جایـیکـه او بـه پـردازد. کانـت دموکراسـی را نـه از جنـس جمهـوری ی خصوصـی می ی اراده مثابـه ی عمومـی به اراده معنـای خـاص خوانـد: «از میـان سـه شـکل دولـت، شـکل دموکراسـی به کـه حکومتـی خودکامـه می کنـد کـه در آن همـه ـــ اگـر لازم ای مسـتقر می ی مجریـه کلمـه ضرورتـاً خودکامـه اسـت، چـون قـوه گیرنـد، و بنابرایـن همـه،کـه همـه هـم باشـد ـــ لـه و علیـه یـک فـرد(یکـه موافـق نیسـت) تصمیـم می ). در 8:253( » ی عمومـی بـا خـود و بـا آزادی اسـت گیرنـد. ایـن تناقـض اراده نیسـتند، تصمیـم می کنـد شـکل حکومـت را تغییـر دهـد، جسـتار «روشـنگری چیسـت؟»کانـت بـه شـهریار پیشـنهاد می کنـد. ی شـکل حاکمیـت سـکوت می ولـی دربـاره
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2