50 سوی] صلح جاودانکانت تفسیری بر [به طرزی دیگر داوریشود. این به وضع قانونی ذهن وابسته است ندارد ــ باید به بالد. که تنها تحتحکومتجمهوریمی شده و جاودان، تنها، در درون دولت جمهوری بنابراین صلح تضمین ِ استبدادی، ِ صلح ِ آزادی ها. اگر نبود ی دولت ممکن است، ولی نه در اتحادیه ماند. وضعیت تنگناییجهانی پدید نیاورد، عنصری ازخطر همچنان باقیمی تواند مستلزم یابد. دوباره و دوباره وضعیت جدید می ثباتی تداوم می بی تواند ها نمی ِ دولت ی فدرال شجاعت و ایثار برای آزادی و حقگردد. اتحادیه ای داشته باشد، چه رسد به اینکه به دولتجهانی متمرکز هیچ قدرت اجباری بدل شود. ِ ِ واقعاً قانونمند تواند از طریق ذهنیت شدن فقط می صلح برای جاودان ی نهادهای آن پدید آید. باید همواره از نو فائقشود. تنها کننده ِ اداره های طرف شان کنندگان نمایندگان و انتخاب )Ethos(شودکه خُلقیات درصورتی فائق می ی آن قضاوتکنند ــ مردمیکه باید اطلاعات را به اشتراک بگذارند و درباره ی بالاتریصعودکند. نخست بیشتر از ترسشرور جنگ به صلح ــ به درجه ِ داخلی یکدولت ــ از آن پس، ِ اجرایی ِ قدرت برند ــ اجباریجز اجبار پناه می یابد. صلح از طریق خُلقیات ثباتمی کانتبههر قیمتیخواهانصلحنیست. اوطالبصلحی استوار بر ترس ی زیستن با یکدیگر یا نیاز به امنیت در طلب سعادت نیست. صلح بر پایه الملل) تنها برایکسانی ممکن استکه به در نظمی قانونی (تحت قانون بین یصلح مقتضیاتاخلاقی وسیاسی آن وفادار باشند؛کسانیکه آنگاه شایسته ی کنند. صلح ارمغانی برای اراده نحو درستی از آن استفاده می شوند و به می ی آزادی به دست وسیله ِ سعادتمندی نیست؛ صلح موقعیتی استکه به کور
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2