61 سوی] صلح جاودانکانت تفسیری بر [به ِ انسان عمل به قانون اخلاقی است، مگر دریابد ــ اینکه اصل راهنمای فطری جای آنکه ی تجربی وی را برای سعادتمندبودن محدود کند، به آنکه این اراده یسعادتمندبودن عملکند، مگر آنکه این ناقضقانون اخلاقی باشد؟ به اراده یکانت را در ارتباط با عقل ِ تقدم «باید» اندیشه ِ بیان واقع، صرف به کند، ولی نه در ارتباط با دریافتسیاستملموسو عینی. اخلاقیخرسند می دهد که اصولعقلی پیشینی،صلحجاودان را بازنماید. او به این رضایتنمی ای صلح جاودان واقعی پرسد: چگونه و به چه وسیله رود و می او پیش می تواند برقرار شود؟ می تواند برقرارشود؟ .صلحجاودانچگونه می ۴ ِ شماری چنین، متهم هایسیاسی نومیدانه نیست، و هم شرحکانت از واقعیت داند و بهتر است.کانت نه انداز کسی نیستکه بهتر می تحقیرآمیزی از چشم گیرد، نه به تغییر چیز را در پیش می ای مبنی بر پوچی همه رویکرد منفعلانه نویس خواند. پیش کامل و فوری جهان از وضع جنگ به وضع صلح فرامی سیاسی. تنها ـ ی چالش اخلاقی ی چیزی نیست جز ایده کانت دربردارنده تواند راه سیاسی استکه می ـ گرایی تجربی و ایدئالیسم اخلاقی آمیختن واقع خوانی ـم… ن ـه بدیـن خاطـر کـه او مرتکـب اعمال ـی شـدهکـه شـرّند… بلکـه بدیـن انسـانی را شـرّ می ی اسـتنتاج اصـول راهنمـای اند کـه اجـازه نحـوی سـاخته شـده سـببکـه اینهـا اعمالـی هسـتند کـه به ِ ی ـک ِ پیشـینی دهن ـد… ب ـرای آنکـه … انسـانی را شـرّ بخوانی ـم، بای ـد امـکان اسـتنتاج شـرّ را در او می ی شـرّآمیز ی ـا حت ـی از شـرّی واحـد اصـل راهنم ـای بنی ـادی شـرّ از شـماری از اعم ـال خودآ گاهان ـه ) افـزون بـر ایـن، اصـل راهنمـای بنیادیـن شـرّ فقـط اصلی در میـان اصول ۶:۲۰( . وجـود داشـته باشـد ی اصـول راهنمـای ی بنیادیـن بـرای همـه راهنمـای دیگـر نیسـت، بلکـه بایـد، بـه یـک معنـا، شـالوده کن ـد؛ ی اصـول راهنمـا را تب ـاه می های همـه ِ رادی ـکال اسـت، زی ـرا شـالوده ّ شـخص باشـد: ای ـن شـر ) «شـرّ ۶:۳۷ اسـت.» (همـان، ص ی اصـول راهنمـا… تبـاه شـده ی سـوبژکتیو همـه «برتریـن شـالوده تـوان دانسـت: مفهومـیکـه رادیـکال» را تعبیـر کانـت از مفهـوم «گنـاه ازلـی» در الهیّـات مسـیحی می کنـد. سـوی ارتـکاب شـرّ و مقاومـت در برابـر اخـ ق اشـاره می ای بشـر به بـهگرایـش ریشـه
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2