63 سوی] صلح جاودانکانت تفسیری بر [به طورکه هیچگسستی درشناختما هیچحدّی برایعلیتنیست، همان طور میانآنها نیست.تحقیقبایدبرایهمیشهپیشرود؛تحقیقباچیزهاهمان شوند، سروکار دارد و بدین لحاظ، برحسب معنای که در جهان پدیدار می های آزاد ما از نظر علّی بدون هیچ محدودیتیضروریهستند. تحقیق، کنش پدیدارها فارغ از آزادی نیست. هرچند )Cogniscibility( ِ پذیری ولی این ادراک موجود است؛ آزادی برایعقل عملی که برایشناختما از واقعیت، آزادی نا شود، ِ اخلاقی اثبات می قانون )Absolute commandment( ِ ِ مطلق از طریق فرمان زیرا ما باید بر کاریکه باید انجام دهیم قادر باشیم. این فقط نتایجکنش آزاد شود. ی واقعیت پدیدار می مثابه استکه بر تجربه به اند، با بیان مختصر ورزیْ بنیادی ها که برای هرگونه فلسفه این اندیشه ایکه کانت آنها را پیش نهاده ــ عمیق، شیوه 24 فهم نیستند. خوبی قابل به ]سوی بهی[ ی[فهم]رساله پذیریآنها ــ مقدمه ِ فهم یدشواری روشن،و باهمه یاب، ملموس و صورتساده، همه است. در اینجا او با آنها به صلح جاودان طـورکـه ِ پیـش روسـتکـه همان بخـش «آیـا آزادی وجـود دارد؟» چـه بسـا دشـوارترین بخـش متـن 24 ی اند و ایـن بـرای خواننـده هایـی بنیادیـن در غایـت ایجـاز بیـان شـده کنـد، نکته یاسـپرس تأکیـد می هـای مهمـیکـه در اینجـا گفتـه توانـد مُخـلّ بـه معنـا باشـد. برخـی نکته یکانـت می ناآشـنا بـا فلسـفه تر از ای ـن قرارن ـد: بی ـان سـاده شـود، به می ی واقعیــت مثابــه ی تجربــه و به وســیله از نظــر کانــت اصــل علیــت در چیزهایــی وجــود داردکــه به تـوان بـرای نفـی آن دلیـل تـوان آن را اثبـاتکـرد، نـه می ای اسـتکـه نـه می شناسـیم. آزادی ایـده می بریـم. اقامـه نمـود، ولـی مـا بـه آزادی بـاور داریـم چـون از راه عقـل خـود، و نـه تجربـه بـدان پـی می اندیشـیدن بـه جهـان پدیدارهـا بـا اندیشـیدن بـه قوانیـن اخلاقـی یکـی نیسـت، چـون هریـک قواعـد ی علــل را تــا و اصــول خــود را داراســت. در جهــان پدیدارهــا علــت اول وجــود نــدارد و سلســله ت ـوان پ ـیگرف ـت، ول ـی در جهـان معقـول عل ـل خـود سرچشـمه و خاسـتگاه هسـتند، نهای ـت می بی معناسـت. آزادی ب ـرای عق ـل عمل ـی از راه فرم ـان مطل ـق قان ـون و دیگ ـر پرسـش از چرای ـی آنه ـا بی شــود. اخلاقــی اثبــات می
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2