70 سوی] صلح جاودانکانت تفسیری بر [به هایتجربیرا تا توانیم نشانه مشیتالهیشرایطمقتضی را فراهمکند». ما می توان به ِ نسبی ــکه تمام چیزی استکه در اینجا می گری جای ممکن با اقناع توان به روند رویدادهایی دست آورد ــ به نفع خود تأویلکنیم. در نتیجه، می رغم میل آنها، تحقق ها، حتی به یخیر انسان نگریستکه در آنها اهداف اراده هاییکه بهشرّ یگرایش نویسد، «ایندقیقاً با مقابله گونهکهکانتمی یابد. آن می ی آنها را مهار کند، و سلطنت یابد تا همه انجامند استکه عقل آزادی می می نگهدارنده محض تحقق، خودـ ِ شر را با سلطنت خیر ــکه به خودویرانگری خواهد بود ــ جایگزین نماید. ی کنند. مقایسه یک بر شناخت دلالت نمی ولی نه فرضیه، نه امید، هیچ ی طبیعت» و «مشیت الهی» کانت با هگل آموزنده است. آنچهکانت «اراده ها را بدون های انسان)Passion(خواند که شور نامد، هگل «نیرنگ ایده» می می زند تا به هدف خود دست یابد. تفاوت در این استکه آ گاهی آنها مهار می داندو امیدوار چیز را ناممکن نمی اندیشد،هیچ گرانه می داند، آزمون کانتنمی داند، به تأویل قطعی وجود واقعی باور دارد و است؛ در حالیکه هگل می نیازمند امید نیست. ی است. شیوه کننده ای و عمیقاً تعیین در عمل، این تفاوت، ریشه اندیشیدنکانت آزادمنشانه، فروتنانه و در حداکثر تنش میان شناخت واقعی ِ تام سرعت تأویل ی اندیشیدن هگل به ماند. شیوه ی اخلاقی باقی می و وظیفه ی این آمیزش، فروتنیجای آمیزد. سپس، بر پایه جهان را با شناختعلمی می ِ»خودفریبانه، ِ حقیقت دهد.دریک«شجاعت ِ علمیمی اندیشی خودرابهخرافه دهد تنشیکه بر انسان تحمیل شده، جای خود را به شناختی تهی از ابهام می گرایی به مارکسیسم. از آنجاکه مارکسیسم که در تغییر شکل هگل ــ همچنان یابد، چیز را درمی سازد، همه چیز را ممکن می در حرکتدیالکتیکی خود همه
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2