74 سوی] صلح جاودانکانت تفسیری بر [به ها، خودخواسته، در یک این اتهامکه صلح جاودان و قوانینیکه ملت اند ــ اینکه پردازی گذارند، صرفاً ایده می احترام ها» بدان ِ کلی ملت «وضع مردانحق دارند که به اجرا نیست؛ اینکه دولت کدام از اینها در عمل قابل هیچ اعتنا از بنگرند، و بی آمیز از اندیشه به آن ایتعصب نحوکودکانه ِ به ِ جهان چشم شود. یکانت مواجه می آن بگذرند. این اتهام، با اعتماد دوگانه ای داردکه به نقطه نخست، او به سرشتچیزها اعتماد داردکه ما را وامی برویمکه خود دوست نداریم. در اینجا کانت روی طبیعت انسانی حساب تواند یا کند که «در عین آنکه احترام به حق و وظیفه در او زنده است»، می می عملی نتواند در ـ خواهدخود را چنان مستغرقدر شر نبیند که عقل اخلاقی می نهایتغلبه یابد. ی عقل عملی اعتماد دارد. این نظریه از اصل حق آغاز دوم، او به نظریه ها حاکمگردد. اصل راهنمایی ها و دولت شودکه باید بر روابط میان انسان می های خود همواره دهد، این استکه در جنگ که به خدایان زمینی دستور می ِ متشکل از ملل تبلیغ شود. ِ جهانی چنان عملکنند که بدین وسیله یکدولت تواند وجود داشته زیرا ما باید فرضبگیریمکه آنچه بایسته استهمچنین می ی عقل مطمئن باشیمکه حتی اگر صلح توانیم چنان از قاعده باشد. ما می زنیم ما «خود راگول نمی ،» جاودان «یک آرزویهمیشگی پارسایانه باقی مانَد ی » ــ چون این وظیفه جای آن بپذیریم اگر اصل راهنمای سعی لاینقطع را به ی یک نیرنگ دیدن، مثابه ماست. در عین حال، قانون اخلاقی را در خود به کند، و اینکه گونه عقلی را به ذهن متبادر می آرزوی شنیع عمل بدون هیچ ِ مشترکبا دیگرطبقاتجانوران الاصولخود را به همانمکانیسمطبیعی علی بخشیم. تنزلمی
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2