82 سوی] صلح جاودانکانت تفسیری بر [به یابد. این ایکه بدان عادتکردیم، تحول می کردن شیوه شودکه با سروته می داند، دیگر خواهان محال نیست، [همچنین ی اندیشیدن با ندانستن می شیوه چیز واقعاً هستوخواهد بود. این خواهان این نیستکه] به او گفته شود، چه تواند از یکاصل آنچه را باید انجام داد، تواند ما را راهنماییکند، ولی نمی می محاسبهکند. ی آوردکه قوتچنین اندیشه یکانتما را به این آگاهیفلسفیمی فلسفه گیرد. روشنی این آگاهیفلسفی نیرویبیشتریمی 40 راهنماییبا فهمیدنخود ایم ای از اندیشیدن را در پیشگرفته از خودمان بسته به آن استکه آیا ما شیوه های از نظر روشی ی اندیشه توانیم داشته باشیمکه از راه فراتررفتن از همه و می ای از اندیشیدنکه خود را تکنیکی، آن را حفظ و نیز راهنماییکند با نه؛ شیوه یهدفمند معکوسنکند، به جهانیکه معنایخود ِ اندیشه از راه عود به جهان شود. شهریمی کند و آرمان را بدان تسلیم می ِ حکیمیکه کند از حالت اشرافی فلسفیکانت فرق می ـ حالت سیاسی آموزد. گیری از آن را می ی جهان، نه عمل در آن، وکناره صرفاً داوری درباره ِ اشرافی عقل استکه ما را قادر به ورود به داند که تنها استقلال ولیکانتمی کند. ای روشن می جهان با دید و اراده ولی او به ما راه 41 های تامّ. ِ عملیات ریزان حالت او متمایز است از برنامه ِ شناخت و مهارت ریزی و تولید عقلانی را در فضای همواره خاص برنامه آموزد. انسان حقیقی می 40 self-understanding 41 planners of total operations
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2