درآمدی بر صلح جاودان کانت

83 سوی] صلح جاودانکانت ‌ تفسیری بر [به ی ‌ کانت انتظار کمال در دنیایی با نظمی درست را ندارد، ولی وظیفه ها، ‌ ی روش ‌ پایان به آن از راه اصلاحچیزها، با استفاده از همه ‌ بی ‌ِ شدن ‌ نزدیک یپیشرفت ‌ دهد. بنابرایناودرایده ‌ هایممکنانسانیرا تشخیصمی ‌ یراه ‌ همه ِ این اندیشه به ‌ دهد که خود ‌ نحوی تغییر می ‌ زیست، در حالیکه آن را به ‌ می آید. ‌ حالت تعلیق درمی او 42 ب) آیرونی سوی] صلح جاودان جاری است. کانت در ‌ ی [به ‌ آیرونی در سراسر رساله آمیزی بود، بر سر ‌ ی طنز ‌ کند. این افسانه ‌ گفتار، به عنوان آن، اشاره می ‌ پیش ِ‌ مداران ‌ او به سیاست 43 ایهلندی با نقاشیگورستانی بر آن. ‌ خانه ‌ تابلویمهمان های فلسفی به چشم خواری ‌ که به ایده ‌ کند که همچنان ‌ گرایی اشاره می ‌ عمل خواهد که ‌ کنند و او مدام از آنها می ‌ نگرند، بر اصول تجربی خود تکیه می ‌ می خطـا بـه «طنـز» یـا «کنایـه» برگردانـده ‌ ی ادبـی اسـتکـهگاه به ‌ «آیرونـی» از اصطلاحـات پیچیـده 42 انــد یــا ‌ ی خــ ف آنکــردن» تعریــفکرده ‌ طورکلــی «گفتــن چیــزی و اراده ‌ شــود. آیرونــی را به ‌ می سـخن دیگـر، «آیرونـی ناشـی از نوعـی پیچیدگـی ‌ «تضـادی میـان بـود و نمـود؛ ظاهـر و واقعیـت». به دهــد و القائــات معنایــی را ‌ حاصــل از ابهــامکلام اســتکــه تضادهــای درون معنــا را گســترش می ای از مفاهیــم و القائــات ‌ طــوریکــه در یــک معنــایکلــی شــاهد مجموعــه ‌ کنــد، به ‌ چندوجهــی می ی مفهـوم ‌ شـود. دربـاره ‌ معنایـی متضـاد هسـتیم.» از آیرونـی در طنـز و البتـه در غیـر آن بهـرهگرفتـه می آیرونـی و تمایـز آن بـا دیگـر اصطلاحـات ادبـی و بلاغـی نزدیـک بـدان بنگریـد بـه: ی زبـان و ‌ نامـه ‌ فصل ). «آیرونـی و تفـاوت آن بـا طنـز و صنایـع بلاغـی مشـابه»، ۱۳۸۹( منـد، ز ‌ بهره ، پاییـز. ۴۵ ، ادب پارسـی در متـنکانـت تصویـر «صحـنکلیسا»سـت، نـهگورسـتان؛ صحـنکلیسـا اشـاره بـه ایـن اسـت 43 کننـد. صحـنکلیسـا ‌ یگورسـتان می ‌ آورنـد و از آنجـا روانـه ‌ یکلیسـا می ‌ خانـه ‌ کـه مـردگان را بـه مرده ‌ ی هلن ـدی» در مت ـن ‌ خان ـه ‌ ی «مهمان ‌ کن ـد. از سـوی دیگـر، اسـتعاره ‌ گورسـتان را ب ـه ذهـن متب ـادر می گویـد ‌ نـوازی می ‌‌ ی قطعـی سـوم از حـق مهمـان و حـق مهمان ‌ کانـت پراهمیـت اسـت. کانـت در مـادّه چشــم یــک دشــمن نگریســته شــود. ‌ های بیگانــه، بــدون آنکــه به ‌ و حــق ســفر و دیــدار از ســرزمین چشــم خصــم ‌ شــود و در مقــام مهمــان بــه او به ‌ خانــه جایــی اســتکــه غریبــه پذیرفتــه می ‌ مهمان اســت. »‌ نــوازی ‌ دار «مهمان ‌ ی مهمــان ‌ نگرنــد. وظیفــه ‌ نمی

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2