روزهای سربی

۱۲ روزهای سربی این در حالی است که شب گذشته سربازان یگان ویژهی سپاه پاسداران در داخل اتوبوس مقدار پول کمی را هم که تعدادی در جیب داشتند گرفته بودند تا برای خود غذا خریداری کنند. بههرحال، این حرفها به گوششان نمیرود. مرد اردوگاهبان میگوید ۳۱ نفر هستید و باید ۹۳۰ تومان آمادهکنید. آنهاکه دارند میدهند و آنهاییکه این پول را ندارند از کناریهای خودشان کمک میگیرند و سرانجام مبلغ را تکمیل میکنند و به آنها تحویل میدهند. همه را بهسوی ال دهلیزیک ن راهنمایی میکنند. اینجا چندین اتوبوس دیگر آدم هست. میگویند عالوه بر دیگر شهرهای ایران، امروز تنها هشت اتوبوس از تهران آوردهاند. انبوه مهاجران با لباسهای کار، لباسهای روغنی، گچی و... در صفهای طویل در انتظار هستند تا سرشان به دست یکدیگر تراشیده شود؛ درحالیکه تنها یک قیچی فرسوده و دو ماشین سرتراش دستی، گویا از سازمان میراث فرهنگی، «به امانت گرفته شده» تا سر افغانها را بتراشند. هربار دستهی ماشین را فشار میدهی، تعداد زیادی مو را با خود از ریشه برمیدارد. به همین سبب، ازدحام بر سر قیچی بیشتر است. بااینکه کسانی که با قیچی موی سر خود را میزنند سرشان مانند تن گوسفندانی که پشمشان را قیچی کردهاند شیارشیار میشود، همه قیچی را به ماشین های دستی ترجیح میدهند. پساز ال اص ح سر، وارد قرنطینهی ۱ میشویم. سالن بزرگی است به طول حدود ۳۶ متر و عرض ۱۲ مت ر، یعنی به مساحت ۴۳۲ مترمربع. سالن دیوارهایی بلند داردکه سقف آن را با ایرانیت پوشاندهاند. در زِیر سقف تعدادی پنجره وجود دارد که از آن آسمان آبی و برگ درختان

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2