روزهای سربی

۲۸ روزهای سربی بیایند در کنار دیوار صف بگیرند و بهترتیب به هر نفر از این صف یک کتریکجومعوج سیاه (تمام ظروف سی اه هستند)، یک دیگ بیدر، ده لیوان رویی، یک یا دو قاشق دستهشکسته، پنج کاسه و پیشدستی و یک چراغ بالر تحویل میدهد. همهی آنها را روی کارت آذوقه ی ادداشت میکند تا روز آخر باز بر همان اساس تحویل بگیرد. بعد اع الم میکند که جهت دریافت پتو متعاقبا ازطریق بلندگوهای بند اطالع داده میشود که بیایید. همهی بچهها به ترتیب گروه هایشان بهسوی کمپ فرستاده میشوند. نوجوانان را بهسوی کمپ ۱ ک ه مقابل کمپ ۲ قرار دارد می فرستند و دیگران را بهسویکمپ ۲ راهنمایی میکنند. در کمپ ۱ فقط تعداد معدودی چادر به چشم میخورد و انبوهی افغانستانی که از سطح ایران دستگیر شدهاند و تنها ویژگیشان کمسنوسالبودن آنهاست. این سؤال در ذهن نقش میبندد که راستی خانوادههای این کودکان و نوجوانان حا کجا بهدنبال آنها می ال گردند؟ و آنها پساز اخراج از ایران، در آن سوی مرز، به دام چهکسانی خواه ند افتاد؟ به کمپ ۲ وارد میشویم. مهاجران برای استقبال از ما و شناسایی دوستان و آشنایان احتمالی خود دیوار انسانیای ایجاد کردهاند که ناچاریم از میان آن عبور کنیم. عبور میکنیم و از پس دیوار انسانی عمارتی به چشم میخورد که چشم انسان را به خود جذب میکند، اما لحظاتی بیش دوام نمیآورد. این تنها عمارت مجلل، سرویس توالت است. همچنانکه از میان این دیوار انسانی پیش میرویم، تعدادی خانه به چشم میخورد که سقف آنها دایرهمانند ساخته شده است. اول تصور میکنم که ما را در یکی از این اتاقها جا خواهند داد، اما این

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2