روزهای سربی

یونس حیدری ۴5 در نیْمروز دشوار و طاقت فرساست. ولی به باور بسیاری از کسانی که در اردوگاه هستند، سایر روزهای هفته زودتر میگذرد، چون با همهی سختیها نوعی شور و هیجان وجود دارد و با همهی ناامیدیها روزنههای امید و انتظار ی هست که شاید امروز برای کسی گشایشی ایجاد شود و شاید آن کس هم او باشد. در بین بسیاری از کسانی که پول و پارتی دارند نیز بهکرات مشاهده شده که برایشان نامهی آزادی خریدهاند یا فکس آزادیشان از دفاتر اتباع خارجی یا قرارگاه انصار سپاه پاسداران به مدیریت اردوگاه رسیده است. آنها را ازطریق بلندگوهایی که در سه طرف کمپ نصب شده احضار کردهاند و اینک در انتظار رسیدن نامهی آزادی هستند تا ال ب فاصله آزاد شوند . کسان دیگری هستند که هم فکسشان رسیده است و هم نامهی آزادیشان، ولی همچنان ال ب تکلیف باقی ماندهاند. بعضا از ده پانزده روز هم گذشته است و هر لحظه که صدای بلندگوها بلند میشود، با تمام امید و وجود بلند میشوند و به جایگاههای صوتی نزدیکتر میشوند، که شاید هماینک نام آنها را ال ال اع م کنند. ولی بعد از پایان اع م بلندگوها، ناامید بر جای خود مینشینند و سر غم بر زانوان میگذارند و شکم گرسنهی خود را میفشارند که بازهم از آزادی خبر نبود. بااینحال، سایر اهالی اردوگاه در انتظار هستند و گوشهایشان به بلندگوها ست تا شاید ال اع ن کنند: «ورودیهای تاریخ ... جهت تنظیم شمارهی ماشینهای "رد مرز" برگههای شناسایی خود را به انتظامات تحویل دهند.» این امید و انتظاری ا ست که بسیاری از هموطنانم بیش از سی تا پنجاه روز است که در آن به سر میبرند.

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2