روزهای سربی

یونس حیدری 5۷ خانوادهاش کارت ندارند و چند هفتهی اول را خانمش با کارت سبز ال خواهر م غ حیدر بهعنوان خواهرش به ال م قات میآمد، ولی در یکی از همین روزهای مالقات دچار اشتباه میشود و بهجای نام کارت، نام واقعی خود را به انتظامات میگوید. به همین دلیل، کارت را دیگر پس نمیدهند و او را هم به ال م قات راه نمیدهند. از آن روز، دیگر غ محیدر ال به ال م قات راه داده نشد و هفتهی بعد برادرزادهاشکه در کمپ ۱ است به بچههای هماتاقی ال اط ع داد که نیروی انتظامی به خانهشان هجوم برده و خانوادهشان را به اردوگاه تربت جام انتقال دادهاند. امروز وقتی ال غ محیدر بهجای برادرزادهاش به ال م قات رفته بود، خانم برادرش به او گفته بود که خانوادهاش را به اردوگاه تربت جام، موسوم به اردوگاه محمد رسولالله، بردهاند. عقربههای ساعت همچنان میچرخد؛ یعنی با همهی ال مشک ت، این زندگی است که جریان دارد. حدود ۳ بعدازظهر است. بازهم مأموران میآیند و همه را بهصف مینشانند. محمدزاده که یکی از بدترین چهرههای نگهبان است با سوت همیشه همراه خود اع م آمار میکند، ال ولی آمارگیری نی ست، فقط برای کتکزدن بچههاست و عدهای را جدا میکند و با ش ق میزند و ال دادخواه میرسد. بعضی را روی زمین میخواباند و با پوتین پاسداریاش بر پشتشان راه میرود. در کنارم فقیراحمد که شکمش عمل جراحی شده بهشدت ترسیده است که اگر این دادخواه بیاید در صف ما و با پوتین بر پشت او روی زمین بکوبد، حتما بخیههایش پاره خواهد شد.

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2