روزهای سربی

۶۲ روزهای سربی روز پیش آمده است و میگوید: نه، نه، حکم شما شامل حکم سربازها میشود و چون در اختیار خود نیستید، باید نمازتان را کامل بخوانید. پیرمرد دیگر میگوید : ال «منازاوف ن مسئله را سؤال کردم، گفت به ال فتوای ف ن مراجع چنین است.» و دیگری میگوید: «خب، از او سؤال میکردی که آیا فتوای آیتاللهالعظمی محققکابلی هم همین است؟ ازاینجهتکهکل هزارهها مقلد همین مرجع تقلید هستند. » و دیگری میگوید: پدر، چقدر ساده هستی! او برا تو آمده فتوا کابلی ره میگه! او از رنگ ما و شما بدش مییایه. او تاب دارهکه بشنوه غیرایرانی هم مجتهد شده و ایهمه مخلوق مرید و ال مقلدش هست؟ بهتر اینی هست که ب د پسش [بهتر این است که درد و ب ی ال ت به سرش بخورد]. د پس همیطور آدما ید نگردید [پشتسر این طور آدم ها راه نیفتید]. همیطور که اونه مینگرید، فقط چند سید د پس شی رافته [همین طور که نگاه میکنید، فقط چند سید دنبالش رفتهاند] نماز میخوانه. بس بسش هسته [کافیا ش هست] و... . از جایم برمیخیزم. در آنسو بچهها محفل چککزدن [دست زدن همراه آوازخوانی] به راه انداختهاند. خوش صداها آواز میخوانند و دیگران چهچهه میزنند: ال ما در ره عشق تو اسیران ب ییم کس نیست چنین عاشق بیچاره که ماییم بر ما نظریکن که در این شهر غریبیم بر ماکرمی کن که در این شهر گداییم ترسیدن ما چونکه هم از بیم ب بود ال

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2