روزهای سربی

۶۴ روزهای سربی با این دستهای خالی سیالی بیسیالی نه یار باوفا و مهربانی نه از یاری و عیاری نشانی به یاد گل توری صبوری بیصبوری به این ملکهای مردم تبسم بیتبسم و دیگری نوبت را میگیرد و میخواند: ال یا مو علی، میهنم دیگر طاقت جفا ندارد درد این وطن از بیگانههاست، این چونوچرا ندارد ال یا مو علی، خسته ی خستهام دور از همهکس دلشکستهام ال یا مو علی، مردها را َنشرمان رخ ازجانب مردها بر مگردان جمعیت چنان متراکم شده است که صدا به آنهایی که در انتها ایستادهاند نمیرسد. جوان دیگری میداندار بلند آواز میشودکه همه را به شور و هیجان میآورد: بیآشیانه گشتم خانهبهخانه گشتم بیتو همیشه با غم شانهبهشانه گشتم عشق یگانهی من از تو نشانهی من

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2