یونس حیدری ۶5 بیتو نمک ندارد شعر و ترانهی من پیرمردی با آوایی محزون شروع به خواندن «سرزمین من» میکند و میخواند: سرزمین من! خستهخسته از جفایی سرزمین من! بی سرود و بیصدایی سرزمین من ! دردمند بیدوایی سرزمین من ! کی غم تو را سروده؟ سرزمین من ! کی به تو وفا نموده .. . و دیگری شروع میکند و میگوید: دلهای آدمآزار بسوزه بسوزه... هنوز بیت اول را تمام نکردهکه صدای بلندگوها محفل را تعطیل میکند و ال اع م میکند که همه توجه داشته باشند جهت گرفتن آمار در جاهای خود در صفهای منظم استقرار یابند تا مأموران به وظایف خود عملکنند. همه میدانند که هنوز بسیار زودتر از آن است که وقت آمارگیری فرارسیده باشد، زیرا همیشه آمارها را نزدیک غروب آفتاب میگیرند، ال ولی حا کو تا غروب آفتاب! همین چند دقیقهی پیش بود که شیخ تقوینیا با تعداد محدودی مشغول اقامهی نماز بودند و به همین سبب
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2