109 نسرین ستوده تر از منی؟»گفتی «خب پس نتیجه دانی یک سالکوچک تو پرسیدم «می آید تو تا آن روز، مرا فقط در گیریم من باید اول سلامکنم!» یادت می می محل نشریه و با لباس رسمی بیرونکه حجاب هم جزئی از آن بود دیده دانی من باحجابم یا نه، با کمال بودی و وقتی از تو پرسیدمکه اصلاً می ناباوری شنیدم که گفتی «این موضوعی استکه مربوط به تو است. تو خودتباید پوششترا انتخابکنی.» در آن روزها وحتی امروزه نیز مردان کم همسرشان دانند که در خصوصنوع پوششزنان و دست حقخود می ی معیارهای سنتی و مردسالارانه را به سخره اظهارنظر کنند! و تو همه دانم تو مرا بابت گرفتی. تو به منگفتی من خودت را دوست دارم. نمی خواهم بگویم برای چه اینقدر دوستت چه چیزی دوست داشتی. اما می ام و هر روز بیشتر و بیشتر دوستت دارم. من تو را در زندان یا آزادی، داشته بابتهمین منشدمکراتیکتدوستداشتم. تو را بابتصداقتعاری از دانستم سیاستتدوستداشتم. همانشخصیتصمیمی و متعادلکه می گذارد. رضای عزیزم، تو بعد از بازداشت و در هیچ شرایطی تنهایم نمی تهدیدهای بازجویانم، مرتکبهیچ اشتباهی نشدی. تو مغرورانه ایستادی. آوردی و با کردی و می دانی خبرهاییکه با وسواس برایم جدا می هیچ می کردی تاکجا به طلب برایم تعریفمی خواهِ عدالت شور و شوق یک آزادی کردیکه من کرد؟ آنقدر دقیقو درستخبرها را جدا می امکمکمی روحیه ماندم. بسیاری اوقات از این دقتکار تو در شگفتمی ی بسیاری از محکومانِ پس گویم تردیدی ندارم محاکمه صادقانه می هایعمومیکه قضاتشانباسوگندووفاداریبه نظام، از انتخاباتدردادگاه اند، سرنوشت سیاسی ایران و بسیاری از مورد گزینش سخت قرار گرفته های زد. زیرا عمدتاً، قضات دادگاه ای دیگر رقم می محکومان را به گونه
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2