11 نسرین ستوده چسباند زیبایی ها می هایکوچکی همکهکنار قابعکس بلکه آن بز کوهی داد. من آن سال، تولد نیما را با قابعکس سازی او می خاصی بهکار قاب های خشکشده را در قابعکسیکه او او تبریکگفتم. آن سال طلقگل برای نیما درستکرده بودگذاشتم و برایشفرستادم. ما اینکارهای دستی ها تحویل دهیم و منکادوی آن سال توانستیم ماهی یکبار به خانواده را می نیما را از همین طریق فرستاده بودم. یا یک سال دیگری از مینو خواهش یکیف و دستکش و جامدادی و جاکلیدی را با چرم کرده بودم مجموعه العاده زیباییشده بود. بهصورتسِتبرایمهراوه درستکندکهچیز فوق ها برای این بودکه فراموش نشویم. به خاطر دارم یکبار ی این تلاش همه یمحو وقتی به نمایشگاه نقاشی محمد نوریزاد رفته بودم، وجود یکپرتره ی این پرتره پرسیدم، در نمایشگاهش نظرم را جلبکرد. وقتی از او درباره کند چگونه دارد محو ام. آنجا آدم فکر می گفت اینکار را در زندانکشیده شناختم. شود. با حیرت به آن نگاهکردم، من این احساس را خوب می می نشدن بود. ها، فراموش نوشتن یدیگرم در این نامه پسانگیزه ها که در پایان آنها آدرس منزل و شماره تلفن رضا را برخی نامه ام تا دهد که احیاناً آن نامه را به شخص دیگری سپرده ام، نشان می نوشته الملاقات بودم افتاد که ممنوع به دست رضا برساند. این اتفاق زمانی می ها را به دستشان برسانم یا شاید و به خانواده دسترسی نداشتم تا نامه ام قطع بود و امکان رساندن نامه هاییکه ملاقات حضوری هم در زمان هایی که من از زندان کردم. مجموع نامه وجود نداشت این کار را می هاییکه بر روی دستمال ام مشتمل بر دو بخش بود، نامه بیرون فرستاده یا برگ A4 هاییکه بر رویکاغذ، اعم از اند و نامه کاغذی نوشته شده ها را مخفیانه و دور از ی اول از نامه اند. طبعاً دسته مددجو نوشته شده
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2