131 نسرین ستوده بختی شما هستم. اما که مانند هر پدر و مادری در آرزوی سعادت و نیک اندیشم، زیرا بدانید هر تصمیمی بگیرم، بیشو پیش از هر چیز به شما می گیری، ابتدا به آنان ای استکه باید در هر تصمیم گونه موقعیتکودکان به فکر کرد. معلوم استکه ملاقات با شما برایم مهم است. معلوم است از برم. از اینکه حتی از شنیدن ام، رنج می هاست شما را بغل نکرده اینکه ماه برم. اما عزیزانم،کارهای من، چه بخواهم چه صدایتان محرومم رنج می نخواهم، روزی مورد قضاوت شما قرار خواهد گرفت. بنابراین دوست دهم برخلاف قانون، مرا با هیئتی اجبارآمیز به دارم بدانید که: «اجازه نمی دهمکل سالیانِ تحمل حبسم را از دیدارتان دیدارتان بیاورند. ترجیح می ناحق، به آنان اجازه دهم هرگونه اراده محروم شوم تا به دلیل اسیر بودن به کنند با من رفتار کنند و برخلاف قانون مرا به حجابی اضافی و با اجبار می مضاعفوادار کنند. ی زنان ایرانی را ها قبل قانونی تصویبشد که همه بله، عزیزانم سال ملزم به استفاده از حجاب شرعی نمود. زنانیکه حجاب را قبول داشتند کردند طبق یا نداشتند این حجاب را رعایتکردند، زیرا اگر رعایت نمی شدند، اما اکنون سخن مسئولان زندان آن استکه قانون مجازات می چون شما اسیر مایید، باید از حجابی مضاعف (یعنی چادر) استفاده که نه تنها قانونچنینشرطیرا برایحجابنگذاشته است، کنید، درحالی بلکه حتی زندانیان سیاسی از استفاده از لباس فرم زندان معاف هستند. من به قصد «مقاومت»کاری نکردم. به قصد اجرای قانون در تمامیتش ام خواستم خانواده اقدامکردم و از پوشیدن چادر امتناع نمودم. چون نمی ی چادر اجباری برای مادرشانکه ویژهکودکان خردسالم با مشاهده و به چادری نبوده است، بدانند تحت چه فشار روانی و تحقیرآمیزی زندگی
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2