های زندان نامه 180 یپستی] [نامه نیمایعزیزمسلام امروز جمعه است و من خیلی خیلی دلم برایت تنگشده است. آخر نیما جان میدانی؟ من تو را خیلی خیلی زیادِ زیاد دوست دارم. آن دفعهکه برایم خواست ی دوستانم خوششان آمده بود و دلشان می بِلز زده بودی، همه مان، اگر نیما دلش برای آنها هم بلز بزنی. من همگفتم هر موقع آمدیدخانه زند. خواستو حالشرا داشت، برایتان بلز می بافیم. نیما جان، ما اینجا تئاتر و نمایشو فیلم داریم. عروسکهم می خواهد بیایم پیش تو و گیریم. اما واقعاً دلم می گاهی هم جشن تولد می مهراوه. چون شما را خیلی دوست دارم. راستی ماهان چطور است؟ از طرف من ماهان را ببوس و به سمیه جون سلام برسان. خالهگیتی و عمه فاطمه و مادرجون را از طرف من ببوس، خیلی زیاد. هر چند تاکه دلت خواست. مواظبخودت باش. خیلیخیلی دوستتدارم ماماننسرین ۱۳۹۱ دی ۱۵ اوین ـ
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2