های زندان نامه 20 نیمای عزیزم، در طول شش ماهگذشته، دو بار به شدتگریستم. بار اول در سوگ پدرم بودکه از عزاداری و سوگواری نیز محروم بودم و بار دوم همان روز بودکه نتوانستم با تو به خانه برگردم و وقتی به سلولم برگشتم اختیار و بلند بلندگریستم. بی ها های مربوط به حضانتکودکان، دادگاه نیما جان، بارها در پرونده ساعت 24 ساله را برای توانند ملاقاتکودکسه اند که نمی چنین رأی داده ها به سن ترین استنادِ دادگاه متوالی به پدر بسپرند. در چنین آرایی مهم ساعتدور از مادر بمانند، زیرا برای ۲۴ توانند چنینکودکانی استکه نمی تواند روانی به همراه دارد. اما همین دستگاه قضا می ـ کودک آسیب روحی کند مادرشدرصدد اقدام علیه حقوقکودکی را نادیده بگیردکه تصور می خواهد با تو از اینکه درصدد هیچ اقدامی امنیت او است! البتهکه دلم نمی عنوان یکوکیل به آرای قضاییو آرایی ام و فقط به علیه امنیت«آنها» نبوده ام، بگویم. البتهکه مایل نیستم که علیه موکلانمصادرشده بود معترضبوده هایم همگی عیان استو علنی، به تو ثابتکنم و مثلاً بگویم متن مصاحبه ی اصلی هر وکیلی است و اکنون به دلیل انتقاد از آرای قضاییکه حرفه ام. اما مایلم بگویم: اولاً نخستین ی یازده سال حبسشناخته شده شایسته ام. اما امیدوارم آخرین ایدریافتکرده کسی نیستمکه چنینحکم ناعادلانه دانم. ثانیاً از اینکه درکنارموکلانمدر زندان آنها باشم.هرچند بسیار بعیدمی هستم، موکلانیکه دفاعیاتمن[از آنها] به دلایلغیرقضاییوغیرحقوقی کم آرامم. ی زندانشدند، بسیار خشنودم و دست مؤثر نیفتاد و آنها روانه عنوان یک زن، از اینکه افتخار دفاع از ثالثاً دوست دارم بگویم به ام، به دلیل بسیاری از فعالان مدنی و معترضان انتخاباتی را به عهده داشته عنوان وکیل آنها، تر داشتم به بالم. زیرا دوست حکم سنگینم به خود می
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2