های زندان نامه 200 دانم تحمل این دانمکه از کل این وضعیت ناراحتی. می که ناراحتی. می نویسم به وضعیت برایتسخت است. اما اگر امروز این نامه را برایت می دهم. احتمالیضعیف. شاید روزی تو از من آن دلیل استکه احتمالی می بپرسی، «چرا چنینکردی؟ چرا وقتی بچه داشتی، دست به چنینکارهایی دانم اوضاع در آن روز چگونه باشد. شاید وضع خیلی بدتر یا زدی؟» نمی بهتر از حالا باشد، ولی تو بگوییکه حاضر نبودیچنین بهایی را بپردازی. ها را از دانم آن روز من باشم یا نباشم. اگر نباشم تو ناگزیر این سؤال نمی پرسی. خودت، پدرت یا خواهرتکه هشت سال بزرگتر از توست، می های تو پاسخ دانی. اما چون «من» باید به این سؤال تو او را عقلکل می بدهم، دوستدارم خودم با تو سخن بگویم تا اگر نباشم هم جواب امروزم را داشته باشی و بدانی برایچه با داشتنکودکانی خردسال قدم در این راه گذاشتم. دانی من یک وکیل بوده و هستم. مرا با طور که خودت می همان جمهور، رهبر یا وزیر و «قدرت»کاری نبوده است. بااینکه چهکسی رئیس شودکاری نداشتم. یا لااقلکار آشکاری نداشتم. اما با «حقوق» وکیل می جمهور و رهبر و وزیر مردمانکار داشتم. با «حقوق» آنکسانکه به رئیس و وکیلکار داشتند، کار داشتم. سوگند خورده بودم از حقوق آنان دفاع کنم. از حقوق آنان همکه مسلمان نبودند و دین و مذهب دیگر داشتند دانستم کردم. می کردم. از حقوق زنان وکودکان هم دفاع می نیز دفاع می ی موضوعات برای حکومت تابد. زیرا همه که حکومتکارهایم را برنمی ها، «خط قرمز» بود. حقوق زنان، اعدام زیر هجده سال، اپوزیسیون، بهایی سازمان و... هزاران موضوع دیگر. اما چنین فشار سنگینی از سویحکومت به دلیل دفاعیاتم برایم البته
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2