های زندان نامه 208 رضایعزیزم، سلام ی بامداد است و من مثل همیشه دلتنگ توام. ساعت تقریباً سی دقیقه ای ها و استحکامساده یصمیمیت هایت، دلتنگهمه یخوبی دلتنگهمه های نزده به توام و دلتنگ آنمکه که همیشه و همیشه داشتی. دلتنگحرف کنم از حبسکشیدنم ناراحت نباش. راستی اگر به تو بگویم خواهش می عدالتی ناراحت بخواهم باصداقتبا توسخن بگویم، باید بگویم از این بی نباش! ناراحتنباش، داستانعدالتاینطوری است. دوکتاببرای امشبم ِ جین شارپ قدرت نرم از گاندی و ی مردم برادرند همهکنار دستم است، ها بود وقت مطالعه نداشتم بینی؟ سال که هر دو را دکتر داده است. می ی اندک را خوانم. لااقل این سرمایه دانی با چه لذتیکتاب می و الآن نمی توانم در زندان بیاندوزم. می کنم،چون یک رضا جان، مندر مورد وثیقه بیشاز این اظهارنظر نمی طرف قضیه شما هستید و مخصوصاً تو که بار اصلی این ماجرا را به دوش ها را به ام و مسئولیت خانه و بچه کشی، وگرنه منکه در زندان نشسته می امکه مایل نیستم کشم. قبلاً یکبار نظرم را در مورد وثیقهگفته دوش نمی ای سپرده شود، ولی دیگر هرجور خودت تصمیم اصولاً هیچ نوع وثیقه بگیری. بدون تاریخ
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2