های زندان نامه 224 پسرکعزیز و نازنینم نیما جان، سلام کدام در کنارت نیستیم. سه امروزْ روز تولد توست و من و پدرت هیچ که هرگز از مسئولان قضایی هفته پیش در اقدامیکاملاً مدنی و درحالی ای به دادستان، از او خواستم در منازعات درخواستی نکرده بودم، در نامه هایمان محافظتکنیم. برای ذهن مردانه و سراسر سیاسی و مدنی از بچه آمیزشگفتم اجازه دهید در اختلافاتمان، یک میراث مدنی برای خشونت ها را از منازعاتسیاسی دور نگه داریم، هایمان باقی بگذاریم. اگر بچه بچه شود. برایش نوشتم هایشما هم محافظت می موقع از بچه بدین ترتیب به هاییکه در بطنجامعه در حال فوران است، مرا بیش از همه نسبت بحران آخر از او خواسته بودم کند. دست به سرنوشتکودکان شما هم نگران می ام، مریم با توجه به نزدیک بودن تولد تو و سارای عزیز، دختر همبندی ی مادران (از صبح تا شب) برای تولد اکبری منفرد، با مرخصی یک روزه ی من بازداشت پدرت فرزندانمان موافقتکند. اما پاسخ دادستان به نامه ام پشیمان نیستم. براییکهفته قبل از تولدتبوده است! من از نوشتن نامه
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2