29 نسرین ستوده ی آمدیم؟ ما خانواده آمدی هر سه با شادمانی به استقبالت می به خانه می ی خوشبختی بودیم، ولی برخلاف تهدید بازجویم که در اولین جلسه کنم، هنوز هم بازجوییگفت تو و شوهرت را از حیّز انتفاع ساقط می دانست خوشبختی در دل دانم چرا آقای بازجو نمی خوشبختیم، زیرا نمی ی اینها ی اینها را دوست دارم، معلوم استکه همه آدمی وجود دارد. همه تر از آن،صدها سالحبسی استکه برای موکلانم برایم مهم است. اما مهم خواهان بهجرمِ ناکردهصادرشده است. تعدادی از آنها و فقط و دیگر آزادی ی وکالت داشته باشم یا نداشته اند و چه پروانه بعضی از آنها موکلم بوده خواهند دادگاهی برپاکنند تا ی آنها معترضم. می باشم، به احکام ناعادلانه ی وکالتی دارمکه سعیکرده بودم ی وکالتم را ابطالکنند. البته پروانه پروانه یوکالترا ازمنبگیرد، یشرافتم باشد. اگر روزیحکومتیپروانه ضمیمه تواند بگیرد. همان مرا بس! تا زمانیکه این شرافتم راکه با هیچحکمی نمی دهند و تا زمانیکه دادگاه انقلاببه احکام ناعادلانه به حیاتخود ادامه می ی دهد، عزیزم، من بی پروانه انگیز خویش ادامه می صدور احکام اعجاب وکالت یا با پروانه، به این احکام معترضم. اعتراضبه احکام ناعادلانه نیاز ام را از من بگیرید، عدالت را نه! ی وکالت ندارد. به آنها بگو پروانه به پروانه ، زندان اوین بند زنانسیاسی ۱۳۹۰ خرداد
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2