31 نسرین ستوده بینند. اِ... مامان! یعنی منخوشگل نیستم؟چرا هستی، به چشم من، تو می تریندختر نوجواندنیایی. خوشگل سلام مرا به صبا جشنی برسان. راستی یادت میاد تو و نیلوفر و صبا گفتی بیا باهم مسابقهگذاشته بودین؟ به تو گفتم اتاقت نامرتب است. می گفت چقدر لجبازی. او اتاق صبا را ببین. یا مثلاً مامان نیلوفر بهش می گویی لجباز. خلاصه گفت، مهراوه را ندیدیکه به من می به مامانش می کردید که با خودمون فکر کنیمکه سر می به جور ما را دست هرکدومتون یه ی دیگه ای دارم، از دوستاشبهترهکه! اِ... مامان دفعه به چه دختر نازنازی به اومدی بهم بگو. فعلا خداحافظ باید برم توپ فوکرا درستکنم. بوسمت هزار بار می ماماننسرین ۱۳۹۰ زندان اوین ـ تابستان ماچ و مـــــوچهزار بار کمه، صدهزار بار همراه استیکر
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2