نامه‌های زندان

351 نسرین ستوده یپستی] ‌ [نامه نیمایعزیزم،سلام هایت ‌ رسد، حالت خوب باشد و درگیم ‌ امیدوارم تا این نامه به دستت می دونی؟ خیلی دلم برات تنگ شده. ‌ مثل همیشه موفق و پیروز باشی. می اند، بیشتر و بیشتر دلم ‌ های چهارشنبه راگرفته ‌ مخصوصاً از وقتی ملاقات شود. ‌ برایتان تنگمی نیما جونم، امروز جمعه بودکه رو به اتمام است و ساعت یازده شب ات ‌ بینمت. امروز یاد بچگی ‌ فردا ملاقاتحضوریداریمکه می ‌ است. ما پس خوردی، به یک ‌ افتاده بودم. یادمه وقتیخیلیکوچیکبودیوهنوزشیر می کنفرانسیدر ژوهانسبورگدعوتشدمکه نرفتم و یکسفر هم بهسوئیس بودکه هر دو را نرفتم، چون تو هنوز خیلیکوچک بودی. امروز داشتم این کردم و چقدر ‌ موضوع را برای یکی از دوستانم، هنگامه، اینجا، تعریفمی تر ‌ کدوم از اونها رو نرفتم. بعدهاکه تو کمی بزرگ ‌ خوشحال بودمکه هیچ هاگذشته، بگو حال ‌ شدی، خیلی تنهاتگذاشتم. نیما جونم، از این حرف هات ‌ فهمم حالگیم ‌ زنم و می ‌ هات و اینترنت چطوره؟ فردا زنگ می ‌ گیم بوسمتوخداحافظ. ‌ چطوره. فعلا می بوسمت ‌ دوستت دارم و هزار بار می منبیشترین بوسبوس فوتفوت خداحافظ ماماننسرین ۱۳۹۸ آذر ۲۲ اوین ـ

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2