353 نسرین ستوده سلام ، نیمایعزیزم امروز یکشنبه بودوروزملاقاتبود. اماجزدیداریکوتاه ومتشنجنتوانستیم شود طبیعی است بیش از همه، ملاقات داشته باشیم. هربار که اینطور می تری. نیما یماکوچک شوم، چون تو از همه کنم و نگران تو می به تو فکر می دانی وقتی دختری اعتنا بگذرم. می توانستم از ناراحتی مهراوه بی جان، نمی اجازه، بازویش راگرفته است، گوید که مردی بی به سن و سال مهراوه می خواستیم ملاقاتمانخراب کدامِ ما هم نمی گوید. اما هیچ حتماً درستمی طور است. همه چیز بر مراد دل ما دانیکار دنیا همین حال می شود، بااین چرخد. ندیدمتان و وقتی برگشتمگریهکردم. و اکنونشب استکه این نمی نویسم و البته به یاد تو و مهراوه و بابا هستم و امیدورام نامه را برایت می مان بهتر بشود. مواظب خودت باش. کمی آجیل هرچه زودتر حال همه شبیلدا و باسلوق آورده بودمکه نشد باهم بخوریم. اشکالی ندارد شاید تا سال دیگر دور هم باشیم. دوستتدارم کنم بوسمتو بغلتمی می ماماننسرین ۱۳۹۸ دی ۱ اوین ـ
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2