365 نسرین ستوده نیمایعزیزم،سلام اش صورت زیبای تو جلوی چشمم بود. امروز از صبحکه پاشدم، همه ی یاد اون فیلمی افتاده بودمکه بابا از تو و مهراوهگرفته بود و تو با لهجه خواندی: «اول بوشول با دقت، بعداً بخول با لذت»! ات شعر می کودکانه گرفت. نیما جون برای ام می اختیار خنده رفتو بی وایخدای من، دلم می های اینجا خیلی مرغ کنم، چون بچه فردا دارم مرغ سوخاری درست می سوخاری دوستدارند، امیدوارم تو هم خوشت بیاد. گذره، بالآخره غذا درست نیما جون، این روزها اینجا بهم بد نمی گیم و زنیم و می بافیم و گپ می خونیم، بافتنی می کنیم، کتاب می می کنه. هامون ما رو اذیتمی خندیم. فقط دوری از شما و دوری از خانواده می ی پیشهم غیرمنتظره آزاد شدم، امیدوارم این دفعه طورکه دفعه اما همون هم هرچه زودتر بیام پیشتون. مواظبپسر خوشگلم باش، تا بعد! خیلیخیلیخیلیخیلیخیلی دوستتدارم. بوسمت می فوتفوت ماماننسرین ۱۳۹۸ بهمن ۱۱
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2