های زندان نامه 380 آریل دورفمانعزیز و آنجلیکای نازنین بخش شنیدنخبرحمایتشما درچنینروزهایسختی، برایم بسیارشادی که تر از همیشه روشنکرد. همچنان ی امید را در دلم پرتوان بود و شعله خواند و من در سکوت به آنگوش ی شما را برایم می و مصاحبه رضا نامه دادم، اشک شوق از چشمانم جاری بود. حکایت مادرانِ میدان مایو می دهنده در تاریخ بشری است، میراثی است انگیز و تکان که داستانی حیرت اند. میراثیکه با توسل به دادخواهی، که آن مادران برایمان به جاگذاشته های فردی فاصله بگیریم. و من در حین اشک شوقیکه جویی از انتقام پرسیدم، «آیا اندیشیدم، از خود می ام می ریختم و به رؤیاهایدادخواهانه می دریغ افراد بزرگیچون تو و آنجلیکایعزیز ی این مقدار محبتبی شایسته اندیشیدمکه این راه راکسانی چون تو و آنجلیکای هستم؟» باز با خود می اید تا عزیز و فرزندتانکه در این انسانیتسهمی داشته است، هموار کرده که یدیگری ازجهان بسپارید، همچنان یحیاترا به منو ما در نقطه شعله اید. و من در اینجا، در ی زندگی را از کسانی دیگر گرفته شما نیز شعله باشگاه ورزشی بند زنانکه در مجاورت محل تلفن ماست، با خود عهد
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2